فسیر ادبی عرفانی بسم الله الرّحمن الرّحیم (106)

سوره 106 : قــریــش

نسیــم دل


بنام خداوندی که نامش مونس مفلسان،

یادش نسیــم دل مریـــدان،

 مهــرش قوت جـان مشتاقــان،

یافتش روز دولت طالبــان،

و ســور و ســرور درویشــــان است،

عـزیـز قـدر و عظیـم شــأن،

ملک او جاودان، عـزّت او بی کران،

شنیدن نامش بهــار جــان عاشقــان،

و رَوح رُوح دوستــان است.

خداوندی که چراغ توحید درکلبه دل دوستان فضل افزود،

 و سرشتهـای پنداشت از ساحـت دوستان عــدل سوزانــد

گاه نور ایمان در پرده کـفـر و ظلمت بدارد ،

و گاه زحمت ظلمت کـفـر به نـور ایمان بردارد!

خدای همــه آفریدگان اوست،

آن کنــد که خـــود خواهــد،

 دارنــده و داننـــده اوست،

و هــرکس را آن دهــد که ســـزای او است.

خوشا کسی که فردا مهمان دل وفادار نیکوکار باشد،

و وای برکسی که فــردا

در زنــدان نفس غـدّار  و مکّار اَمّــاره

گـرفتـار باشــــد !

از فضل او بر این یکی حکم سعادت رفته نه مَیـل !

 و از عدل او بر آن یکی حکـم شقـاوت رفتـه نه جـور!

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

الهــــــــی ؛

در آتش حسرت آویختم چون پروانه در چراغ ،

نه جان رنج دیده ، نه دل اَلَـــم داغ !

الهــــــــی ؛

در سر آب دارم ، در دل آتش !

در ظاهر نـــاز دارم ، در باطن خواهش !

در دریائی نشستم که آن را ساحل نیست !

به جان من دردیست که آن را درمان نیست !

دیده من بر چیزی آید که وصف آن بر زبان نیست.

*********************

با صنع تو هر مورچه رازی دارد

با شوق تو هر سوخته سازی دارد

ای خالق ذوالجلال نومید مکن

آن را که به درگهت نیازی دارد



موضوع :