نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 747 )                                                   


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی ـ 205 آیه دارد ـ جزء هشتم ـ صفحه 151 )


( قسمــت چهـل و ســوّم )


نــام هـای ازلـی


 

 ( جزء نهــم صفحه 174 آیه 180 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ لِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها

وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

 

تفسیـــر لفظـــی :

 

و بهترین نام ها براى خداست ، خدا را به آن (نام ها) بخوانید . و کسانى که نام هاى او را تحریف مى کنند ( و بر غیر او مى نهند) ، رها سازید . آن ها بزودى جزاى اعمالى را که انجام مى دادند ، مى بینند .


 

تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش دوم ] 

 

... وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ...

 

الحاد در نام های خدا ، برگشتن از راه صواب و راستی است ،

و آن دو گونـــه است :

یا زیادت در آن آرَد یا نقصــــــان !

چنان که نامی را که خدا خود نگفت بگوید ،

یا آن چه او خود را گفت نگوید !

آن یک تمثیل است و این یک تعطیل !

اهل تمثیل زیاد کردند و ملحد شدند !

و اهل تعطیل کم کردند و ملحد شدند !

آن چه خدا از خود نشان داده همان است ،

و صفت او چنان است که خدا از خود بر بیان است ،

و مصطفی (ص) از او بر عیان است ،

اثبات صفت برای خدا کردن از خویشتن نشاید ،

و تنزیه او را کردن به خویشتن نباید .

گوش به ندای کتاب و عترت فرا دار ،

آن چه خدا گوید بگوی که حق آن است ،

و آن چه را که او نگفت تو مگوی که الحاد است ،

خدا نگفت که من چونم ! اگر گفتی که چونم ، ما بگفتمی !

خدا گفت : که من هستم ! اما نگفت که چون (چگونه) هستم !

 

 بدان که آن چه نام مخلوق است مصنوع است و عاریتی و ساخته و مجازی !

و آن چه نام خالق است همه قدیمند و ازلی و به سزای او حقیقی !

هیچ نام از نام های او جدید نیست ،

 

قومی گفتند :

مخلوق باید باشد تا خالق صادق آید !

و مرزوق باید باشد تا رازق صدق کند !

البته نه چنان است که آنان گفتند ،

که هیچ حدوث را با نام خدا راه نیست ،

آری ؛ هیچ مخلوق نبود و خدا خالق بود ،

و هیچ مرزوق نبود و خدا رازق بود ،


 

نوشتــــــه اند :

خداوند را نـــــود و نُـــــــه نــــــــام است ،

که به آن نام ها ناموَر است ،

و نه به موسومات مسمی است ،

که خود به ازل در آسمانها و زمین نام گزار است !

چنان که در اول آخر است و در آخر اول ،

نه وهم ها او را درکند و نه فهم ها علت را شناسد ،

او در چـــــرا افکنده ی هر چیز است و خود در چرا ناید !

پس هرکس در باره ی خدا در چون و چرا شد از دایره ی بندگی برون شد !

 

 



موضوع :