نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 736 )                                                                              


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی ـ 205 آیه دارد ـ جزء هشتم ـ صفحه 151 )


( قسمــت ســی و سوّم )


شـایستــه ی دیـــدار !



 

[ توضیح : طبق روال این وبلاگ ، در این یادداشت می بایست به آیات بعد از 134 اعراف می پرداختیم ، ولی از آن جا که آن آیات ، ادامه سرگذشت حضرت موسی (ع) و فرعون و قوم لجوج بنی اسرائیل است ، با توجه به جنایات اخیر صهیونیستها در غزه و ظلم بی حد آنان به ملت مظلوم فلسطین ، چنین تصور می نمایم که فکر و ذهن مخاطبان از یاد آوری اعمال آن قوم خسته شده ! و ادامه آن بحث ملال آور است ! لذا آن مبحث را مسکوت گذاشته و به بحث های دیگر از سوره مبارکه ی اعراف می پردازیم ]

 

 ( جزء نهــم صفحه 169 آیه  155 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَاخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ

وَإِیّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا إِنْ هِیَ إِلّافِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا

فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرینَ

 

 تفسیـــر لفظـــی :

 

موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید ، و هنگامى که  زمین لرزه آن ها را فرا گرفت (و هلاک شدند) ، گفت : پروردگارا ! اگر مى خواستى ، آن ها و مرا پیش از این هلاک مى کردى . آیا ما را به آن چه بى خردان ما انجام داده اند ، (مجازات و) هلاک مى کنى؟! این ، جز آزمایش تو ، چیز دیگرى نیست ، هر کس را بخواهى (و سزاوار ببینى) ، بوسیله آن گمراه مى سازى ، و هرکس را بخواهى ، هدایت مى کنى . تو ولىِّ مایى ، پس ما را بیامرز ، و بر ما رحم کن ، و تو بهترین آمرزندگانى .


 تفسیر ادبی و عرفانی :  

 

 بسیار فـرق است میان امت موسی و امـت محـمــد(ص)

 

امت موسی برگزیده خود اوست،

ولی امـت محـمـــد(ص) برگزیده خـــــــــــداست،

که فرمود: (وَ لَقَدِ اختَرنا هُم)،

برگـزیدگان موسی گفتنــد: (اَرِنَا اللهُ جَهـرَةً)

ولی خــــــدا برگزیده خود (امت محمد ص) را فـرمود:

( وُجُوهٌ یومَئذٍ ناضِرَه اِلی رَبِّها ناظِرَةٌ)

برگزیدگان موسی دیــــدار آشکار خـــدا را خواستند

و شــــدیــــــــداً مجــــــــــــازات شــــدند

ولی امـت محـمـّـد(ص) با سیمای گشاده

خــــدای خویشتن را می نگـرند و مشاهـده می کنند!

( وُجُوهٌ یومَئذٍ ناضِرَه اِلی رَبِّها ناظِرَةٌ)

 

 

آری ؛ خواست ، خواست حق است ، و اختیار اختیار حق ،

موسی بر بساط قرب در مقام مناجات با خدا گستاخی کرد ،

و در حال انکسار و افتقار ، از سرِ ضجر و حیرت ،

این جسارت را نمود ! که :

خدایا ؛ این همه ابتلا و فتنه ی خود تو است !

آن گاه خویشتن باز یافت و با عجز و شکستگی بازگشت ،

و از درِ هیبــــت و اجـــــلال درآمد ،

و حکم بکلّی با حـــق افکنــــد ( که گمراهی و رهبریِ همه با او است )

بدین قناعت نکرد که زبان به ثنـــــا گشود ،

و تضرع و زاری در آن پیوست

( که تو صاحب اختیار ما هستی ، ما را بیامرز )

و نیاز و خواریِ خود عرضه کرد و رحمت و مغفرت خواست .


شیخ انصاری گوید :

نیازمند را ردّ نیست ،

و در پسِ دیوارِ نیـــاز مکر نیست ،

و دوست را چون نیاز وسیلتی نــه !

موسی چون به مقام مناجات رسید ،

درخت امیدش به بَــر آمد ،

و شب جدائی فرو شد ،

و روز وصل برآمد ،

و موسی را شوق در دل

و ذکر بر زبان

و مهر در جان

و عصا در دست ،

ندا آمد که ای موسی ؛

وقت راز است ،

و هنگام ناز و روزِ بـــــار !

ای موسی ؛ چه حاجت داری ؟

از عطا چه خواهی ؟

می خواه تا بخشم ،

می گوی تا نیوشم !

و موسی به وجـــــــــد آمد و خواستار دیــــدار شد !!!

ولی پاسخ ( لَن تَرانِی ... هرگز مرا نخواهی دید !) شنید !!!


بنده که وابسته ی حق و شایسته ی مهر او باشد ،

او را به عنایت بیارایند ،

و به فضل بار دهند ،

و به مهر خلعت پوشند ،

و به کرم بنوازند ،

تا گستــــــــــاخ گردد !!

آن گاه او را میان غیرت و مهر می گردانند ،

گهی غیرت در بندد ،

تا رهی در خواهش آید !

گهی مهر در بگشاید

تا رهی به عیان نازد !


 ولی مصطفی (ص) را حیا و ادب مانع از آن شد که خواستار دیــدار گردد ، لذا از پیـــک حق پرسید : تو خدایت را دیده ای ؟ خـــدا به جبرئیــــل فرمود او خواستــــار دیــــــــــــدار است ولی به زبـــان نمی گوید ! رو و او را نزد ما آر !!! و مصطفی (ص) در معــــــــراج نیز با آن همه اکرام و اعزاز و احترام که از وی شد ، از خدای خود هیچ برای خود نخواست !!! و مشمول آن همه لطف و عنایت و فضل و کرم خدایش شد .



موضوع :