نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 712 )
ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی ـ 205 آیه دارد ـ جزء هشتم ـ صفحه 151 )
( قسمــت نهـم )
آدم و تازیــانه ی عتــاب
( جزء هشتــم صفحه 152 آیه 20 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما
وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ
تفسیـــر لفظـــی :
سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود ، آشکار سازد :
و گفت : «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر این که (اگراز آن بخورید،)
هر دو فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند.
شب های قـــدر را دریابیــــــــم
تفسیر ادبی و عرفانی :
این هم از اِماراتِ عنایت و دلائلِ کرامت است
که ایشان گنـــــــــاه کردند ؛
ولی حواله به وسوسه ی شیطان فرمود !
نوشته اند :
پس از فریب خوردن آن ها و اخراج از بهشت ،
آدم و ابلیس روزی به هم رسیدند ،
آدم گفت :
ای شقیِّ ملعون ؛ آخر کار خود را کردی !
آیا دانی که با من چه کردی ؟
و چه گردی در راه من برانگیختی ؟
ابلیس گفت :
گیرم که من تو را از راه به در بردم ،
با من بگو که چه کسی من را از راه به در برد ؟
نوشته اند :
آدم و ابلیس هر دو نافرمانی کردند !
لکن لغزش و نافرمانی آدم از روی غفلت بود ،
ولی نافرمــــانی ابلیـــس از روی کبــــر و غــــرور !
و کبـــــــــر آوردن سخت تر از غفلت و شهـــــوت است ،
چه ؛ گناهی که از غفلت خیـــزد عفــــو در آن گنجـــــد ،
ولی گناهی که از کبـــــر و غــــــــرور و خودبینی
و خود پسندی خیزد ایمان در سر آن شود !
هرکه بر خلاف حقّ در پی شهوت رود
از حق درمانَد ، و به آن شهــــــوت نرسد !
آدم صفیّ هنــــــــوز از آن درخت ممنـــــــوع
و از آن میـــــــوه ی ممنــوعه ذوقی نچشیــده بود
که تازیانه ی عتــاب بر سرش فرود آمد و حالش بگشت !
نه شهـــوتی رانــده و نه رضــــــــای حـــــــق با وی مانــده !
چون بازنگریست نه تاج بر سر دید و نه حلّه ای در بر !
اول خود را دید بر سریــــر اصطفاء نشستــــه ،
و پشت بر مسند خلافت باز نهاده ،
به زیور های بهشت آراسته ،
و به آخر از همه درمانده ،
برهنـــه و گرسنــــه ،
محتاج به یک برگ درخت شده ،
تا عـــورت خـــود را بپـــوشـــانـــــد !
******************************
بهار آمد جوانی را پس از پیری ز سر گیرم
کنار یـــــــــار بنشینم ز عمر خود ثمر گیرم
به گلشن بـــاز گردم با گل و گلبــن درآمیــــزم
به طرف بوستان دلــــدار مهـوش را به برگیرم
خزان و زردی آن را نِهـــم در پشت ســر روزی
که در گلزار جان از گلعــــذار خود خبــــر گیرم
پر و بالم که در دَی از غــــم دلـــــدار پرپر شد
به فروردین به یـــاد وصــل دلبر بال و پر گیرم
به هنگام خــــزان در این خراب آباد بنشستم
بهار آمد که بهر وصل او بـــار سفـــــــر گیـرم
اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشانَد
بیفشانـــد ، به مستی از رخ او پرده برگیر م !
[ دیوان امام خمینی (ره) ص 152 ]
برای سلامتی و خشنودی امـــام و مقتــــدا و مولایمان
قائـم آل محمّـــــد (ص)
و برای تعجیل در فـــرج مبــــارکشان
دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات
موضوع :