نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 705 )
ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی ـ 205 آیه دارد ـ جزء هشتم ـ صفحه 151 )
( قسمــت دوم )
مجمـر عشـق
( جزء هشتــم صفحه 151 آیه 2 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ
تفسیـــر لفظـــی :
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پیروى کنید
و جز او از معبودان [دیگر] پیروى مکنید چه اندک پند مى گیرید
تفسیر ادبی و عرفانی :
ای شما که مخلوق و آفریده شده هستید ،
و عقل ها و بصیرت های شما در بونه ی پیروی و تبعیت است ؛
خود رأیی و خودپسندی را از خود دور کنید ،
که خود رأیی را نـــــــــوائی نیست ،
و خودپسنـــــــدی را روی نـــه !
نقّادان دین مبین اسلام و خازنان حضرت نبّوت ،
نافه های هدایت برگشودند ،
و صبــــــــای دولت دین را فرمودند ،
که نسیم این نافه ها به ودیعت به تـــــــــو دادیم ،
گِرد عالَم همی طـــــــــواف کن ،
و احوال هر قومی را مطالعه همی کن ،
هرکجا دماغی بینی عاشقانه ،
و دلی بینی بر مجمـــــر عشق سوختـــه ،
نسیمـــــی از وی بدان دل رسان ،
لیکن بیچارگان کافر قریش و بی مایگان آنان و راندگان حضرت ،
چون دماغشان در مهــــــــــــرِ خـــــذلان بود ،
نسیمــــــــی به دماغشان نرسید ،
بدین جهت ربّ عـــــزّت فرمود :
کمتر متـــذکّر و متنبّـــــه می شونـــــد .
ای مسکین ؛
نگر تا به روزگار امن و صحت و عافیت ، فریفته نگردی !
و اگر روزی مرادت برآید از دنیا ایمن ننشینی ،
که زوال ِ نعمت و بطشِ جبّـــــــاری
بیشتر به وقت امن و آسایش و آرایش آید !
چه ؛ اگر کسی در آیات قـــــرآن تدبیـــــــــــر کند ،
داند که این بســـاط لهــــو و لعـــب درنوشتنی است !
و این خانــــــــه های پـــــــر نقش و نگـــــار گذشتنی است !
و این جهانیان و جهان داران که خسته ی دهرند و مست شهــوت،
در سفینــــه ی خطــــــــرند و در گــــــــــرداب هلاکت !
در جهـــــان شاهان بسی بودند کز گردون ملک
تیرشان پروین گسل بود و سنان شان جان گداز
بنگرید اکنـــــون بنــات النعش وار از دست مرگ
نیـــزه هاشان شاخ شاخ و تیــر هاشان تار تار !
یکی از بزرگان به بناهای نعمان منذر برگذشت ،
آنجا که خورنق و سدیر گفتندی ؛
گفت : آن بنــــــاهای عظیـــــــــم دیدم ،
ایوان های سر به فلک کشیده همه خراب گشته ،
و گردی از آن برآمـــــــــده !
همه بی کار و بی کس مانــــــــده !
بر دیده ی عبرت بر آن می نگریستم و می گفتم :
کجایند ساکنـــــــان تــــــــو ؟ !
چه شدند همســــــایگان تــــــــــو ؟ !
گفت : دیدم بر دیوار نوشته اند :
این جا منزل کسانی بوده که ؛
مستــــــــی عیش و کامـــــــــرانی را ،
تصور تبـــــــــاهی و خطــــــــری نمی کردند ،
تا این که از این منزل به منـــــــزل گُــــــــور رفتنــــد !
و هیــــــچ اثــــری از آن هـــــــــا نمانــــد ! .
روایت شده از عمّار ساباطى که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مداین آمدند و در ایوان کسرى نزول فـرمودند و با او بود دُلَف ابن بحیر پس در آنجا نماز گزاردند ، بعد از آن با دُلَف و جماعتى از اهل ساباط که در خدمت آن حضرت بودند به گردش در منازل کسرى پرداختند ، و به دلف مى فرمودند از براى کسرى در این مکان چنین و چنان بوده ، و دُلَف مى گفت به خدا قسم چنین است که مى فـرمایى ، پس با آن جماعت در تمام آن مواضع گردش کردند ، و دلف مى گفت اى سیّد و مولاى من ، چنان شما به اینجا ها مطّلعید که گویا شما این چیزها را در اینجا ها نهاده اید .
و روایت شده که در آن وقـتـى که آن حضرت بر مدایـــن مرور مى فـرمودند و آثار کسرى و خرابى آن را مشاهـده مى نمودند یکى از آن اشخاص که در خدمت آن حضرت بود از روى عبـرت این شـعــــر را خواند:
جَرَتِ الرِّیـاحُ عَلى رُسُومِ دِیـارِهِـمْ فَکَاَ نَّهُـمْ کانُوا عَلى میعـــادٍ.
وزد باد ها بـر ویـرانه هـاى خانه شان گویا آنـان وعده گاهى با هم داشته اند
حضرت فـرمودند چــرا نخـوانــدى :
کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ، وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ،
وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهیـنَ، کَذلِکَ وَ اَوْرَثْنـاها قَـوْمـاً آخَــرینَ
چه بسیار باغ ها و چشمه سارها و کشتزار ها و جاهاى خوب و نعمتى که در آن
کامیاب بودند و همه را واگذاشتند ، چنین بود و ما آن ها را به گــروه دیگـــرى دادیـــم
( آیات 25الی29 سوره مبارکه دخان )
پس از آن فرمودند :
فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمآءُ وَالْأَرْضُ وَما کانُوا مُنْظَرینَ اِنَ هؤُلاءِ کانُوا وارِثینَ
فَاَصْبَحُوا مَوْرُوثینَ، لَمْ یَشْکُرُوا النِّعْمَةَ فَسُلِبُوا دُنْیاهُمْ بِالْمَعْصِیَةِ،
اِیَّاکُمْ وَکُفْرَ النِّعَمِ، لا تُحِلُّ بِکُمُ النِّقَمُ.
گـریــه نکـرد به آن ها آسمان و زمین و مهـلـت نیافتند ، (آرى) براستى این ها
وارث بودند ولى اکنون به ارث گذاردند ، سپاس نعمت نکردند پس دنیا بخاطر
نافـرمانى از دستشان رفت ، مبـــادا کفـران نعمت کنید که انتقام بر شما فــرود آیـــد!
حکیم خاقـانى این شعـر را در این مـورد سـروده است :
هان اى دل عبـرت بین ازدیده نظـرکــن هــان
ایــــوان مــدائــن را آیینه عـبـــرت دان
پـرویـز که بنهــادى بر خـــوان تـره زرّیــن
زرّین تـره گـو بر خوان رو کَـمْ تَرَکُـوا برخوان
موضوع :