نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 695 )
ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )
( قسمــت چهــل و سوم )
حجّــت بالغـــه
( جزء هشتــم صفحه 146 آیه 142 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
وَ مِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ
وَ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
تفسیر لفظی :
و [نیز] از دام ها حیوانات بارکش و حیوانات کرک و پشم دهنده را [پدید آورد]
از آن چه خدا روزی تان کرده است بخورید و از پى گام هاى شیطان مروید
که او براى شما دشمنى آشکار است
تفسیر ادبی و عرفانی :
این خود نعمتی دیگر است بر بندگان و منّتی دیگر ؛
که نه تنها باغ و بستان و انواع درختان
و میوه های الوان آفریدیم و ساختیم ،
بلکه چهارپایان و جانوران هم آفریدیم
و مسخّر شما گردانیدیم ،
و منافع شما در آن نهادیم ،
و نه تنها حیوانات را مسخر شما کردیم
بلکه جمادات را هم مسخر شما کردیم ،
و شب و روز و آفتاب و ماه و ستارگان را هم مسخر شما قرار دادیم ،
و خلاصه ؛ آن چه در آسمان و زمین است زیر تسخیــــر شما نهادیم .
این از بهر آن است که من خداوند بی نیازم
و به هیچ چیز و هیچ کس نیاز ندارم ،
و هرچه آفریدم برای بندگان و رهیگان آفریدم .
بنده ی من ؛
این همه نعمت و نـــوازش از مـــــــا بین ! و شکر از مـــــــا کن ،
فضل مـــــــا بین نه فضل خود ، عون مـــــــا بین نه جهد خود ،
نعمت مـــــــا به طاعت مـــــــا به کار دار ،
و شیطان را خوار دار ، که او تو را دشمن است و راه زن !
آن گاه پس از این آیت ، لختی نعمت های خود را به تفصیل یاد کرد ،
و محرّمات را از محلّلات جدا ساخت ، و هریکی را گروهی نامزد کرد ،
که طیبات را مؤمنان پاک ، و خبیثات را دشمنان ناپاک روزی کرد ،
سپس فرمود :
147 ـ فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَ لاَ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ
[اى پیامبر] پس اگر تو را تکذیب کردند بگو پروردگار شما داراى رحمتى گسترده است
و [با این حال] عذاب او از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد.
مـــــــا را هـــم رحمت است هم بأس و شدّت ،
رحمت از مؤمنان دریغ نیست ، و بأس و شدت از دشمنان دور نه !
روزیِ پاکِ مؤمنان به رحمت مـــــــا است ،
و روزیِ خبیثِ دشمنان از نقمت مـــــا است !
و مـــــــا آن کنیم که خود صلاح دانیم ،
و کس را بر حکم مـــــــا اعتراض نباشد ،
و نه بر صنع مـــــــا چون و چرا روا باشد ،
آن چه کنیم به حجت خداوندی و کردگاری خود کنیم ،
که حجّـــت بالغــــه به حقیقت ، مـــــــا راست ،
و حکمِ روان ، مـــــــا را ســــزاست !
تا در جهـــان بُـــوَد اثـــر از جــای پــای تــــــــو
تا نغمـــه ای بُــــوَد به فلک از نــــــدای تــــــو
تا ساغر است و مستی و میخوارگی و عشق
تا مسجـــد است و بتکـــــده و دیــر جـای تـو
تا هست رنگـــی از سخــــــــن دل پذیــــر تـو
تا هست بوئـــی از تــــــــو و از مدّعــای تـــو
تا هست واژه ای ز تـــــــــو در بین واژه هـــا
تا هست رونقی ز تــــــو و گفتــــه هــای تــو
هرگز نه آن چه درخور عشق است و عاشقی
تا یک نشـــــانـــه ای نبُــــوَد از فنــــــــای تــــو !
[ دیوان امام خمینی (ره) ص 175 ]
موضوع :