نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (677)  


ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


( قسمــت بیست و پنجــم )


یادگار ازل

 

 

 ( جزء هفتــم صفحه 137 آیه 75 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ کَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ


تفسیر لفظی :

و این گونه ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم

تا از جمله یقین‏ کنندگان باشد


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

اول او را ملکوت آسمان و زمین نمودند تا از راه استدلال آن را دلیل بر وجود صانع گرفت ، در کوکب نگریست ماه و آفتاب را دید ، چون به زوال آن ها پی برد ، جمال حقیقت او را روی نمود ، و از راه استدلال و برهان به مشاهده و عیان بازگشت ، و از همه ی آنها روی برگردان شد ، در آغاز عالِم وار شد و در فرجام عارف وار  آمد !


خلق عالم به سوی خدا باز گردند و عارفان از او همی آیند !


اگر کسی گوید خدای را به دلیل شناختم ،

تو او را گوی دلیــــــل را به چه شناختی ؟


بلی ، در بدایت از دلیل چاره نیست ، چنان که راه خلیل بود ، چون آن همه دلائل در راه او آمد و به هر دلیلی که می رسید در وی همی آویخت و گفت : این خدای من است ! چون از درجه ی استدلال برگذشت ، جمال توحید را عیان بدید ، گفت : ای قوم ؛ من از همه ی شرک آوران بیــــــــزارم .


 

روشِ راهروان  و  کششِ ربودگان را کیفیتی ویژه است ! که چون از درگاه احدیت از باب رأفت و رحمت ، ندای خُلّت به صفت خلیل به ابراهیم رسید ، فرمان آمد که در راه خُلّت (دوستی) ایستـــادگی (توقف) شرط نیست از این منزل فراتر شو و سفری کن که آن را سفـــر تفریــــد گویند ، چون خلیل طالبی تیز رو و جوینده ی یادگار ازل بود ، قصد همّت کرد و راه به سوی خدا را پیش گرفت ، (اِنِّی ذاهِبٌ اِلی رَبِّی یَستَهدِینَ) از کمین گاه غیب ، خزائن عزت گشودند و از دُرّ های غیبی و ذخیره های شگفتی بسی در راه فرو ریختند ، خلیل هنوز در راه بود و پیوسته به سوی او می رفت ، هنوز به نقطه ی جمع نرسیده باز نگریست ، غنیمت دید به غنیمت مشغول شد ، جمال توحیــــد از او روی پوشید که چرا باز نگرستی ؟ تا آن که آمرزش خواست و آن دُرّ های غیبی همچنان می دید و باز می ایستاد و می گفت : این خدای من است ! چون که آن دُر ها بس شاغل و دلفریب بودند !


خلیل را گفتند : نبایستی که تو را این وقفت در راه بودی ، و پیوسته به غنیمت ها و ذخیره های عرض راه نگری ، چرا چشم همّت از آنها فرو نگرفتی ؟ و چرا سنّت چشم پوشی از آنها به کار نبستی ؟ چنان که مهتر عالَم و سیّــد فرزندان آدم در شب معراج که آیـــات کبـــری  بر او تجلی کرد چشم برنگردانید و ننگریست و او بر این ادب بود که چشم دیدار بر آن ها نگشود !  ای خلیل ؛ کسی که یادگار ازل جوید ، ذخائر و غنائم را چه کند ؟


آن کس که تو را شناخت جان را چه کند


فـــرزنــد و عیـــال و خانمـــان را چه کند


دیوانــــه کنی هر دو جهـــانش بخشی


دیوانــــه ی تو هر دو جهـــان را چه کند


خلیل دست تجرید از آستین تفرید بیرون کرد ، و روی از اسباب باز زد و گفت : خدای من کسی است که آسمان ها و زمین را آفرید و من روی به سوی او کنم و هرگز از شرک آوران نخواهم بود !


یعنی قصدم را در راه خدا یکی کردم ،

دلم را از غیر او پـــــاک گردم ،

پیمـــــــــانـــــــم را در او بستم ،

و شوقـــــــــــم را به او خالص کـــــردم ،

پس من به خدا برای خدا و محو در خدا هستم !


کسی کش مار نیشی بر جگر زد


ورا تریـــــــاق سازد نه تبـــر زد !


----------------------------------------------------------

  • تجرید : برهنه کردن ، تنها ساختن ، تنهائی
  • تفرید : یگانه کردن ، کنـــاره گیــری از مردم

 



موضوع :