نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (666 )
ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )
( قسمــت چهــاردهـــــم )
عُــودِ محبّــت
( جزء هفتــم صفحه 132 ـ آیه 40 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
قُلْ أَرَأَیْتُکُم إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَغَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
تفسیر لفظی :
بگو به نظر شما اگر عذاب خدا شما را در رسد یا رستاخیز شما را دریابد
اگر راستگویید کسى غیر از خدا را مى خوانید
تفسیر ادبی و عرفانی :
مسکین فرزند آدم که قدر این لطف را نمی داند ،
و بزرگیِ این عزت نمی شناسد ،
در این آیت ، هم اظهــار عزت و جلال و بی نیازیِ خود از بندگان است ،
هم تعبیه ی لطف و افضال و نثــــار رحمت بر ایشان ،
می فرمایـــــــــد :
اگر به خداوندی خود از روی عدل بر این مردم بطشی نمایم ،
کیست که آن بطش (سختگیری) را از آنان باز دارد و به فریاد ایشان رسد ؟
اگر از کمین گاه غیب عَلَمِ رستاخیـــز بیرون آریم ، این بندگان کجا گریزند ؟
و دست به دامنِ کِه زنند ؟ و کِه را خوانند ؟
آن گاه به کَرَم خود جواب می دهد که :
هم مرا بخوانید و مرا دانید و کشف بلا از من بخواهید ، که قادرِ بر کمـــال منم ،
و مُفضِلِ با نـــوال منم ، دوست نیکوکار و یار نیکو خواه منم !
در اخبارِ داوُد (ع) است که خداوند به او فرمود :
ای داود ؛ به زمینیان بگو چرا نه با من دوستی گیرند ، که سزاوار دوستی منم ،
من آن خداوندم که با جُـــودم بُخـــل نیست ،
و با علمم جهــــل نه ،
و با صبـــرم عجـــز نه ،
و در صفتــــم تغییر نه ،
و در گفتم تبدیـــــل نیست ،
رهی را بخشنده و فراخ نعمتم ،
هرگز از فضل و کرم برنگشتم ،
و در ازل رحمت وی بر خود نبشتم ،
عُود محبّت سوختم تا دل او به نور معرفت افروختم .
ای داوُد ؛ بندگان را نگر !
نعمت از دست مـــــا است دیگران را سپاس گزارند !
دفع بلا از مـــــا است دیگری را می بینند !
پناهشان حضرت مـــــا است به دیگری پنــــاه می برند !
آری ؛ بروند و بگریزند و به آخر هم باز آیند !
تو را باشد هم از مــــن روشنـــائی
بسی گردی و پس هم با من آئی !
ای داود ؛من دوست آنم که او مرا دوست دارد ،
من رفیـــق آنـــم که او مـــــــــرا رفیــق است ،
هرکه مرا جوید یابد ، و او که مرا یابد سِزَد که بنــــازد !
شیــــخ انصـــاری گفت :
ای حجت را یاد ، و انس را یادگار ،
خود حاضری ما را جستن چه به کار ؟
الاهـــی ؛
هرکس را امیـــدی است و امیــــد رهی دیـــــدار !
رهی را بی دیدار نه به مزد نیــاز است نه با بهشت کار !
مـــرا تا باشد این درد نهـــانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
موضوع :