نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (658 )
ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )
( قسمــت ششـــــم )
آیینــه ی عـبـــــرت
( جزء هفتــم صفحه 128 ـ آیه 6 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
أَلَمْ یَرَوْاْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّن لَّکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاء
عَلَیْهِم مِّدْرَارًا وَ جَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ
تفسیر لفظی :
آیا ندیده اند که پیش از آنان چه بسیار امّت ها را هلاک کردیم ، [امت هایى که] در زمین به آنان
امکاناتى دادیم که براى شما آن امکانات را فراهم نکرده ایم، و [باران هاى] آسمان را پى در پى
بر آنان فرو فرستادیم و رودبارها از زیر [شهرهاى] آنان روان ساختیم
پس ایشان را به [سزاى] گناهانشان هلاک کردیم وپس از آنان نسل هاى دیگرى پدید آوردیم
تفسیر ادبی و عرفانی :
جلال احدیّت خبـر می دهد ؛
از کمــــال عـــــزّت خــــویـــش ،
و بی نیـــــــــازی از خـلــــــــــــق ،
و رانـــــدن حکــــــــم قهــــر بر آنان ،
و می فرمایـد :
این مشرکان مکّه خود در ننگرند ، و عبرت در نگیرند به حال آن جبّاران و گردن کشان که به روزگار خویش در دنیا از ایشان برتر بودند ، و بطش ایشان سخت تر ، و به جای خویش متمکّن تر بودند ، ما همه ی آنها را هلاک کردیم ، و از خان و مانِ وطن دور انداختیم !
آن ها خانه های پر نقش و نگار را بگذاشتند ، و بساط های تکبّر و تجبّر در نوشتند ، خسته ی دهر گشته ، و در گرداب حسرت مانده ، جهان از خاک ایشان پر گشته ، و نام و نشان شان از جهان بیفتاده !
زیرا هر قدمی از آن خویش اگر باز جوئی و نیک بنگری ، بسی کلاه ملوک بیابی ! و در هر ذرّه ای از این خاک که بجوئی ، هزاران دیده ی مدعیان بینی ، که ندا می دهنــــد : عبـــرت گیرید !
در جهـــان شاهـــان بسی بودند کز گردون مُلک
تیرشان پروین گسل بود و سنان شان خون نگار
بنگرید اکنـــون بنات النعش وار از دست مـــــرگ
نیـــزه هاشان شاخ شاخ و تیر ها شان تـار تـار !
سر به خـــاک آورد امــروز آن که افســر بود دی
تن به دوزخ برد امســـال آن که گـــردون بود پــار
روایت شده از عمّار ساباطى ، که امیرالمؤمنین علیه السلام به مداین آمدند و در ایوان کسرى نزول فـرمودند ، و با او بود دُلَف ابن بحیر ، پس در آنجا نماز گزاردند ، بعد از آن با دُلَف و جماعتى از اهل ساباط که در خدمت آن حضرت بودند به گردش در منازل کسرى پرداختند، و به دلف مى فرمودند از براى کسرى در این مکان چنین و چنان بوده ، و دُلَف مى گفت به خدا قسم چنین است که مى فـرمایى .
پس با آن جماعت در تمام آن مواضع گردش کردند، و دلف مى گفت : اى سیّد و مولاى من ، چنان شما به اینجا ها مطّلعید که گویا شما این چیزها را در اینجا ها نهاده اید .
و روایت شده که در آن وقـتـى که آن حضرت بر مدایـــن مرور مى فـرمودند و آثار کسرى و خرابى آن را مشاهـده مى نمودند یکى از آن اشخاص که در خدمت آن حضرت بود از روى عـبـــــرت این شـعــــر را خواند:
جَرَتِ الرِّیـاحُ عَلى رُسُومِ دِیـارِهِـمْ
فَکَاَ نَّهُـمْ کانُــــوا عَلى میعـــادٍ.
وزد باد ها بـر ویـرانه هـاى خانـــه شان
گویا آنـان وعده گاهى با هم داشته اند
حضرت فـرمودند چــرا نخـوانــدى :
کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ، وَ زُرُوعٍ وَمَقامٍ کَریمٍ، وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهیـنَ ،
کَذلِکَ وَ اَوْرَثْنـاها قَـوْمـاً آخَــرینَ ،فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمآءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ
( آیات 25 الی29 سوره مبارکه دخان )
چه بسیار باغ ها و چشمه سارها و کشتزارها و جاهاى خوب و نعمتى که در آن
کامیاب بودند و همه را واگذاشتند ، چنین بود و ما آن ها را به گـروه دیگـرى دادیـم ،
گـریــه نکـرد به آن ها آسمان و زمین و مهـلـت نیافتند
پس از آن فرمودند :
اِنَ هؤُلاءِ کانُوا وارِثینَ فَاَصْبَحُوا مَوْرُوثینَ، لَمْ یَشْکُرُوا النِّعْمَةَفَسُلِبُوا دُنْیاهُمْ
بِالْمَعْصِیَةِ، اِیَّاکُمْ وَ کُفْرَ النِّعَمِ، لا تُحِلُّ بِکُمُ النِّقَمُ.
(آرى) براستى این ها وارث بودند ولى اکنون به ارث گذاردند ،
سپاس نعمت نکردند پس دنیا بخاطر نافـرمانى از دستشان رفت ،
مبـادا کفـران نعمت کنید که انتقام بر شما فـرود آیـد !
حکیم خاقـانى این شعـر را در این مـورد سـروده است :
هان اىدل عبـرت بین ازدیــده نظـرکــن هــان
ایــــوان مــدائــن را آیینــــــــه عـبـــــرت دان
پـرویــــــز که بنهـــــادى بر خـــوان تـره زرّیــن
زرّین تـره گـو بر خوان رو کَـمْ تَرَکُـوا برخوان
موضوع :