نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (583 )
ســوره 4 : نســـاء ( مدنی ـ 176 آیه دارد ـ جزء چهارم ـ صفحه 77)
( قسمت پنجـــم )
اَشکِ گـرم و نَفَس سـرد
( جزء چهارم صفحه 78 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
10 ـإِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا
إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا
تفسیر لفظی :
کسانی که مال یتیمان را به بیدادگری میخورند ،
همانا آتشی است که در شکم های خویش میخورند ، و خواهند رسید به آتش افروخته .
تفسیر ادبی و عرفانی :
خداوند بزرگـــــــــوار ،
رهی دار وفــــــــــــــا دار ،
که ضعیفان را دستگیر و مهــــــــر پیوند است ؛
در این آیت آنان را می نوازد ،
و یتیمــــــــــان را مهر می ورزد ،
و ستمگران که از جگر یتیمان و خون نیازمندان
کباب و شراب می خورند ، بیم می دهد ،
و آنان را به کیفـــــــر می ترساند ،
از آن سبب که یار بی نــــــوایـــــــان ،
و فریــــــــاد رس نومیـــــــدان است ،
خداوند ، بنده ای را که از سرشکستگی
و ناتوانی وفاداری ،
نَفَس سرد برآوَرَد ،
و اشکی گرم فرو بارد ،
و دو دست تهی به سوی او بردارد ،
و عذر گناهان بخواهد ، دوست دارد .
در آثار آورده اند که :
مردی در مناجات با خدا می گفت :
ای پروردگار ؛
ای خداوند یکتا ؛
ای آفریننده ی یگانه ؛
تــــــو نوشتـــــی ،
تو مقدر کردی ،
و تو حکم کردی ،
بار خــدایـــــــــا ؛
هرچه بوده و هست و خواهد بود ؛
همه تــــــو میخواهی ، و تــــــو میرانی ،
و بر خلق تــــــو می نویسی ،
هیچ یک از تقدیر تــــــو بیرون نــــــــــه !
و بی قضــای تــــــو هیچ چیز نیست !
از عالم غیب ندا آمد که :
این عین توحید و سزاوار خدائی ما است ،
پس نشان بندگی تــــــو چیست ؟
بنده عرض کرد :
بار خــدایـــــــــا ؛
من نافرمانی کردم ، من گناه کردم ،
و من بخشش خواستم ،
خداوندا ؛
از من آن آید که مرا آن سزد ،
و از تــــــو آن آید که تــــــو را سزد ،
من بد عهد ! بی وفـــا ! جفاکار و بد و بدتر هستم ،
تــــــو خوش عهد ، وفادار ، و دارای فضل بیسیار هستی !
قصّه چکنم ، حیلت و رنگیم همه
وز رفتن راه راست لنگیـم همه
از آز درآویخـته چنگیـم همه
با قسمت قسّام به جنگیـم همه
إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا ...
مال یتیمان خوردن سخت است ،
و در خواسته ی آنان طمع کردن دشوار ،
و ستمگری بر ناتوانان از بدترین گناهان است .
آورده اند :
عیسی (ع) از گورستانی گذشت ،
گفت : بار خدایا ؛
از کرامت و عنایتت یکی از این بندگان را زنده کن !
در حال ؛ پاره ای خاک فرو شد ،
کسی بلند بالا از خاک برآمد و بایستاد !
عیسی(ع) پرسید :
تو کیستی ؟
پاسخ داد : فلان ...
پرسید : کَی مُـــردی ؟
گفت : 2700 سال پیش !
پرسید : مرگ را چگونه یافتی ؟
گفت: از هنگام مردن تا کنون ،
هنـــــــوز تلخی مـــــــرگ با من است !
پرسید : خدا با تو چه کرد که چنین تلخ مرگی ؟
گفت : از آن تاریخ تا کنون
گرفتار مطالبه ی حساب نیم دانگ مــــال یتیــم
که در گردن من است بوده ام ،
و هنوز از حساب آسوده و فارغ نگشته ام !
این را بگفت و در خاک فرو شد !
الاهــــی ؛
ای خـداونـدی که ؛
حکــم تــو بی َزَلـل،
فعــل تــو بی حِیـل،
صُنــع تــو بی خِلَـل،
خواست تــو بی عِلَـل !
ای خـداونـدی که ؛
عطـــای تــو از خطـای مـا بیش!
وفــای تــو از جفــای مـا بیش!
نعمـــت تــو از حاجت مـا بیش!
رحمــت تــو از معصیت مـا بیش!
ای خـداونـدی که ؛
در ذات بی مثــالی،
در صفــات بی همتـــائی،
در حکــم بی احتمــــالی،
در صنـــع بی اختـــلالی!
صـانــع با جــــلالی،
قـــــادر بــرکمـــالی،
خـالـق لـم یـــزل ولایـزالی،
کار ما را بسـاز که بر همـه کار توانائی
همه مشکلات و گرفتاری های ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم
موضوع :