نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 569 )
ســوره 3 : آل عمران ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )
( قسمت شصت و ســوم )
زنـده همیشـه جـاویـدان
( جزء چهارم صفحه 72 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
169 ـوَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا
بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
تفسیر لفظی :
البته مپندار که آنان که در راه حق کشته شدند مرده اند ، نه ، بلکه زنده اند و نزد خدای خویش روزی داده می شوند .
تفسیر ادبی و عرفانی :
خدایا ؛ زندگی ما با یاد تو است ،
و شادی همه با یافتِ تو است ،
و جان آن است که در شناختِ تو است ،
نوشتــــه انــــد :
زندگان سه کس هستند :
یکی زنــــده به جـــــــان ،
دیگری زنــــــــده به علم ،
و گروهی زنده به حقّ !
آن که به جان زنده است ،
به قوت زنده است و به باد !
او که به علم زنده است ،
زنده به مِهر است و به یاد !
و آن که به حقّ زنده است ،
زندگانی بدو شـــــاد !
خـــدایــــا ؛
جان در تن اگر از تـــــــو محروم مانَــد ،
مُـــــرده ی زندانی است ،
و کسی که در راه تـــــــــو به امیـــد وصـــال تــــــو ،
کُشتــــه شود زنده ی جاویدانی است .
گفتی مگذر به کـوی مــا در مخمـــور
تا کشتــه نشی که خصـم مـا هست غیور
گویـم سخنی بُتــا کـه باشـم معــذور
در کوی تو کُشته بِــه ، که از روی تو دور
آری ؛
دوستان را زخم خوردن در کوی دوست ،
به فـــال نیکـــوست ،
و در قمارخانه ی عشق ،
ایشان را جان باختن عبادت و خوست !
مال و زر و چیـز ، رایـگان باید باخت
چون کار به جان رسید جان باید باخت
هان و هان ؛ نگــــــر ،
تا از هلاک جان در راه دوست اندیشی !
که هلاک جان در وفای دوست ،
حقا که شرف است ،
و شرط جان در قیام به حق دوستی ، تلف است .
شبلی گفت :
جان باختن در راه دوستی ،
دولتی رایگان است ،
که دوست او را بجای جان است ،
اگر صدهزار جان فدای این وصل کنی ،
حقا که هنوز رایگان است ،
چون شاد نباشم که خریدم به تنی
وصلی که هزار جان ِ شیرین ارزد
آری ای جوانمرد ؛ نیک بنگــــــــر ؛
تا چنین جوانمردان و جان بازان
که از این سرای رحیل کنند ،
تو ایشان را مُــــــــرده نگوئی ،
که گوهر زندگانی جز دل ایشان را معدن نیابد !
و آب حیات جز از چشمه ی جان آنان روان نگشت !
اینان چنانند که :
گه ناز چشیدند و گهی راز شنیدند
گاهی ز جلالت به جمالش نگریدند
آری ؛ دوستان حقّ نمیرند ،
بلکه از سرائی به سرائی جا به جا شوند ،
چگونه بمیرند که خدایشان فرموده :
آنان زنده اند و نزد خدا روزی دارند !
آنان شادند و خُـــرّم ،
آسوده از اندو ه و غم ،
در روضه ی اُنس بر بساط کَرَم ،
با فضل فراوان و بسیاریِ نِعَم ،
و قدح شادی بر دست نهاده دمادم .
که خود فرموده :
72 ـ الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ
لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ
آنان که فرمان خدا و رسول را گردن نهادند ،
و از عشقِ دین ، جان عزیز را هدف تیر دشمن ساختند ،
جان بَدَل کرده ،
تن سبیل ،
و دل فــــدا !
و آن خستگی را به جان خریدند .
عارفی گفت :
حق تعالی چنان نمود مرا در خواب که گفتی ؛
بدان که من خلق را آفریدم ،
لختی دنیا دیدند و در آن آویختند ،
لختی بلا دیدند و از عافیت گریختند !
گروهی از بلا نیندیشیدند ،
محنت به جان و دل خریدند ،
و نعمت وصال مرا خواستند ،
برگو تو از کدام گروهی ؟
گفتم : تو بهتر دانی که من چه خواهم !
چون شفا ای دلربا از خستگی و درد توست
خسته را مرهم مساز و درد را درمان مکن
الهـــــــی ؛
آن چه بر ما آراستی خریدیم ،
و از هر دو جهان محبت و جامه ی بلا بریدیم ،
و پرده ی عافیت دریدیم ،
تا به لقایت رسیدیم!
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ؟
فرزنـد و عیـال و خانمـان را چه کند ؟
دیوانـه کنی هـر دو جهــانش بخشی
دیوانه ی تــو هر دو جهان را چه کند ؟
جانـــــــان من !
قائـم آل محمّـــــد (ص)
هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم
که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی
و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی
برای دفع ظلم ظالمان و برقراری حکومت عدل جهـــانی
پس برای تعجیــــــــــل
در فـــــرج مبارکشــــان زیاد دعا کنیم
موضوع :