نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 564 )
ســوره 3 : آل عمران ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )
( قسمت پنجـــاه و هفتــم )
نسیــم سعــادت
( جزء چهارم صفحه 69 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
152 ـ وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ
حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ وَ عَصَیْتُم
مِّن بَعْدِ مَا أَرَاکُم مَّا تُحِبُّونَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا
وَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ
وَ لَقَدْ عَفَا عَنکُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ
تفسیر لفظی :
خداوند وعده ی خود را با شما راست کرد ، آن وقتی که به اذن و اجازه ی خداوند ، شما در پیِ دشمنان می گشتید ،
و آن ها را می کشتید ، تا آن که بد دل شدید و ترسیدید و با هم در این کار بنای مخالفت نهادید ، و نسبت به رسول خدا
نافرمانی کردید و سرکشیدید ، پس از آن که آن چه را دوست می داشتید ( از پیروزی و غنائم )
به شما ( در جنگ احد) نموده بود ! بعضی از شما این جهان را خواستار است ، و بعضی دیگر آن جهان را می خواهد ،
و خداوند شما را از کافران برگردانید تا شما را در ان محنت که افتادید و از آن چه کردید
( خالی کردن سنگر برای بدست آوردن غنیمت ) بیازماید و خدا با مؤمنان صاحب فضل و گذشت است .
تفسیر ادبی و عرفانی :
ارزش هرکسی اراده ی اوست ،
و خواست هرکسی رهبر و راهنمای اوست ،
یکی دنیــــا خواست ، یکی عقبـــی ، یکی مـــــــولا ،
خواست دنیــــــا همه فریب است و دروغ ،
خواست عقبی همه شغل است و کار مزدور !
و خواست مولی همه سور است و سرور ،
اگر طالب دنیا خسته ی پندار و غرور است ،
و اگر طالب عقبی دربند حور و قصــور ،
طالب مولی در بحــر فردانیّت ، غرقه ی نــــور .
ذوالنون مصری گفت :
خــداونـــدا ؛
اگر از دنیــــــا مرا نصیبی است ،
به بیــــگانگـــــان دادم !
و اگر در آخــــــرت مرا ذخیره ای است ،
به مؤمنـــــــان دادم !
در دنیـــا مرا یــــــاد تـــــــو بـــس ،
و در عقبی مــرا دیـــــــدار تــــــو بــــس ،
دنیا و عقبی دو متـــاع اند بهـــائی !
و دیدار تــو نقـــــدی است عطــــــائی .
عارفی گفت :
قومی بینیم به این جهان از او مشغول !
قومی به آن جهان از او مشغول !
قومی از هر دو جهان به وی مشغول !
گوش فرا داشته تا نسیــــــم سعــــــادت
از جانب قربت کی دمد ؟
و آفتاب وصلت از برج عنایت کی تابد ؟
به زبان بی خودی
و به حکم آرزومندی می زارند و می گویند :
کریـمـــــا ؛
مشتاقِ تو ، بی تـــــو زندگانی چون گذارد ؟
و آرزومند ِ به تو ، از دست دوستی ِ تو
یک کنار خــون دارد ! و به زبان حال می گوید :
بی تـو ای آرام جانم زندگانی چون کنم ؟
چون نباشی در کنارم شادمانی چون کنم ؟
ای خـدای بزرگ ؛
ای مهربــان بخشنده ؛
نه با قـرب تو انـدوه است و نـه با یاد تـو غـم
در عشـق تو من کیم که در منـزل مــن
از وصــل رخت گلی دمـد بر گل مــن
این بس نبود زعشـق تـوحاصــل مـن
کاراستـه وصـل تــو باشـد دل مـن
خــداوندا ؛
اگرت بخوانـم برانی !
اگرت نخوانم همـــــانی !
پس چکنم من بدین حیرانی،
هم تـــــو مگـر سامـــــان کنی!
راهـــــــم به خــــــود آســـــان کنی ،
پناهـنـده از تــــــو بسوی تــــــــو است ،
نه با تــو قــرار است و نه از راه تـــو فـرار !
نه با تــــو مرا آرام ،
نه بی تو کارم به سـامان !
نه جای بُریدن و نه امید رسیدن !
فریاد از تــو ،که جانها همه شیدا از تــو ،
و این دل هــــا همـه حیــــــران تـــــــــو است.
این جمعـه هم گذشت و نیامد
و ما همچنـــــان را منتظــــــریم
تا جمعه فرخنده ای که امام و پیشوایمان
حضــرت حجــة ابن الحســن العسکـــری
بیاید و کام تشنگان عدالت را سیراب نماید
برای تعجیل در ظهــــور مبارکشان
همچنــــان دعــــــا می کنیم
موضوع :