نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (483)
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )
( قسمت نـود و چهــارم )
وصــال دوسـت!
( جزء دوم صفحه 36 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
229 ـ الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ
شَیْئًا إِلاَّ أَن یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا
فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّحُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
تفسیر لفظـــی :
طلاق آشتی پذیر دوگونه است ؛ یکی نگاه داشتن زن به رجوع کردن ، یا گسیل داشتن به نیکی ،
و روا نیست که آن چه که به زن داده اید پس از جدائی از او باز ستانید ، مگر آن که بترسند که آنان
احکام خدا را گردن ننهند ، پس اگر بترسند که حدّهای خدائی را به پا نمی دارند ،
باکی ندارد که آن چه داده اند بازخرید کنند ، و روا باشد که زن ، خویشتن را به کابین خود
از شوی بازخرد و جدا شود ، این است حکم الاهی ، و کسانی که از آن حدود درگذرند بر خود ستمکارانند.
کوتاه ترین راه رسیدن به دوست نماز شب است
تفسیر ادبی و عرفانی :
تعدّد طلاق از آن جهت است که ؛
در حقیقت فــــــــراق مکـــروه است !
و هرچنـــد که در شــــرع مبــــاح است ،
خدای آن را دشمن دارد که سبب جدائی است ،
نوشته اند :
حضرت حسن ابن علی علیه السلام
زنی داشت ، طلاق داد
و مَهر او را فرستاد تا دلش خوش باشد
آن زن پول ها را پیش نهاد و گریستن آغاز کرد !
و گفت : مرا خواسته ی جهان به چه کار آید ؟
که کنارم خالی است از یــــــــار!
و دوست از من بیــــــــزار !
گوینــــــد این سخن
با حضرت حسن ابن علی علیه السلام افتاد ،
در وی اثر کرد و او را به خانه باز گردانید .
در آمار بیاورند که :
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
روزی به زیارت مزار فاطمه (س) رفت ،
می گریست و می گفت :
چه بوده است و دوست را چه رسیده ؟
که سلام می کنم و احوال می پرسم
جـــــــواب نمی دهد ؟
هاتفی آواز داد که :
مُهر مرگ بر دهانم نهاده ،
در میان سنگ و خاک تنها مانده !
و از خویــش و پیونــــد بـــــاز مـانــــده !
از من به تـــــــــو درود باد
آن رشته دوستی و الفت و پیوستگی
میان ما امروز فرو ریختـــــه !
و قلاده ی آن از هم گسسته است!
علی علیه السلام از سر رنجــــوری برخاست !
و می رفت و به زبان حال می گفت :
چون درد فراق در جهان چیست بگو !
عاجـز ز فــراق نا شده کیست بگو !
گوینــد به من که در فراقش مگرای
آن کیست که از فـراق نگریست بگو !
مالکِ دینار ، برادری داشت از دنیا برفت ،
بر سر گور او بسیار بگریست !
او را گفتند : به مرگ برادر چنین می گریی ؟
گفت : نه به آن جهت می گریم که از دنیا برفته !
نه از آن رو که من امروز از او وامانده ام !
می گریم که در رستاخیز از وی باز مانم !
و او را نه بینــــــم !
این خود حسرت دیــــدار مخلــــــــوق است !
آیا حســــرت دیــــــدار خــالــــق
خود چـــون بُـــــوَد و کِـــــرا بُــــوَد ؟
این همه آسان و خوار است ، آه اگر گوید که رو !
کز تـو بیـزاریـم مــا و بار تـو عصیان شده !
پیر هرات بسیار گفتی :
دل رفت و دوست رفت ،
ندانم که از پسِ دوست روم یا از پسِ دل ؟
ندا آمد که : از پس دوست رو که
عاشق ، دل را از بهــــر وصـــــــال دوست خواهد !
چون دوست نبُــوَد دل را چه کند ؟
[ غیر از دوستی خـدا ، در بین انسان ها]
[ هیــچ دوستــی برای مـــرد و زن ]
[ بهتر و صمیمی تر از همسر نیست ]
زن و مرد در یک پتو در مسجد النبی (ص)
چون وصـال یار نَبوَد ، گو دل و جانـم مباد !
چون شه و فرزین نماند ، خاک بر سر فیل را !
همه مشکلات و گرفتــــاری های ما
ناشی از غیبت طــــولانــــی مولایمــــــان
محبــوب دل هـــا و منجـــی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
پس برای تعجیل در فـرج مبارکشـان
دعـــــا کنیم
موضوع :