تفسیر ادبی عرفانی آیات مخاطبات ( 77 ـ 245 ) 

خـورشیـــد وصــال


آیه 128 سـوره تـوبـــه : 

بســم الله الــرحمـــن الرحیـــم                                                        

لَقَـدْ جائَکُـمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسَکُـمْ عَـزیزٌ عَـلَـیــهِ...                                                          

به شما پیغمبری ازخودتان آمد

که آنچه دشواری بر شما آید بر او سخت باشد

و حریص است که شما را به راه راست بَرَد،

و با مؤمنان رؤف و بخشـنــده و مهــربان است.

پیغمبری از میان شما و از خود شما آمده

که در بشر بودن با شما موافـــق

و در کـردار و گـفتــار و رفـتـار با شما مباین است!

*******************************************

اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَـتَــهُ یُصَـلّـُـونَ عَـلَـی النَّبِیُّ

یا اَیُّهَـــا الَّـذِینَ آمَنُــوا صَـلّـُـوا عَـلَـیــهِ وَ سَلِّـمـُوا تَسـلِـیـمـاً

*******************************************

 گـــوینـــد:

در دوستی هـــم فــراق است هم وصال،

درعـهــد ازل کـه دوسـتی قسـمـت میکـردند،

ناله درد فــراق از خــانـــه بوجهـــل برآمـــد،

و تابــش نـور خـورشـیـــد وصــال از حـجــرهمحـمــد(ص)بتافـت،

از آن فــراق در دل بیــگانــگان دوزخی آفـریدنــد،

و از این وصـال در سینه دوستانبهشتیاثبـات کــردند،

زان پـس که خــورشیـد وصـال بر آن مهـتـــر عالم تـافــت،

عــالــمــیــــان در راه وی متحیـر شـدنــد،

پیغــمبـــران را آرزوی جـمــال و اِتبــاع وی خـــواست:

مــوسی کلـیـم گـوید:

بارخــدایا ؛ مرا از امت وی گردان!

عـیسی روح الله گوید:

بارخــدایا؛ مرا صاحب درگاه وی گردان

ابراهـیــم خـلیـــل میگوید:

بارخـدایا؛ ذکر من به زبــان امــت وی روان کن!

و از ایــن عجیب تر آنکه

راه آن مهتر در قـدمگاه او خــود متحـیــر شد!

ایــن چـنـــان کــه مجـنـــون بــه لـیـــلی گـفــت:

اسـبــاب عــلــــم ما در ســر زلـــف تــو گـم شــد!

لـیــلی گفت:

ای مجـنــــون دعـوی بس بلند نیست

که زلـف مــا خــود در ســـر کار ما گــم شــد!

***************************************

ای هم تـو ز تــو حیران،آخـر چه مثـال است این؟

ای شمع نکــو رویان،آخـر چه وصال است این؟

ای چون تو به عالم کم ، آخر چه کمال است این؟

ای شمع و چــراغ مــا،آخر چه جمال است این؟

*******************************************

یکی از عارفان بزرگوار در وصف او گوید:

نگـر تا نگوئی که نفس آن بزرگوار همچون نفس دیگران بود!

اگر یک ذره از تابش نفس او به جان و دل همه صدیقان تافتی

در عالم قدس همه روان گشتی!

و به نشیمنگاه صدق فـرو آمدی!

(فِی مَقْعَـدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْـتَـدِر)

با این همه ، خودِ محمد(ص) در دعا میفرمود:

خــدایا؛ ما را به خودمان وا مگذار!

این پرده نفس از پیش دل ما بردار

و این بادِ خودی از ما فـرو نه!

که این حجاب راه حقیقت ما است!

خطاب آمـد:

ای محمّــد (ص) ؛

ناخواسته در کنارت نهادیم،

ما آن بارِ تــو را از تــو فـرو نهـادیم!

اراده ما کار تو بساخت،

و عـنـایت ما چـراغ تو بیـفــروخت!

از آنکه تو نه برای خود آمدی

و نه به خود آمدی!

که تو را آوردم!

نه برای خود آمدی

که برای رحمت عالمیان آمــــدی،

(وَما اَرسَلناکَ اِلاّ رَحمَةً لِلعالَمِینَ)

حضـرت امــام جعـفـر ابن محـمـدالصــادق عـلیـه السـلام فـرمودند:

خـداونــد ناتوانی خلق را از اطاعت خود می دانست،

پس به آنها شناسانید که

به انجام وظیفه خدمت چنانکه باید موفق نمی شوند!

این بود که از میان جنس بشر و میان خود آنها

کسی را بر پا داشت

و صـفـت رأفت و رحمت خود را به او ارزانی داشت

و او را بعنوان سفیر صادق بسوی خلق روانه ساخت،

و اطاعـت او را اطاعـت خود،

و مرافـقــت او را مرافـقــت خود دانست،

و فــرمود: هرکس رسول را اطاعت کند

خــدا را اطاعــــــت کرده است.

*****************************************

زیارت ناحیـه مقدّسه

گزارشی است که گزارشگر آن ، ولیّ خدا ،

و انتقام گیرنده خون آن امام معصوم و مظلوم است،

همه روزه فرازهــایی از این سوگنــــامه

و خون گریـــــه مولایمـــان صاحب الزمــــان (عج) را ،

همنــــــــــوا با ایشــــــــان زمزمه می کنیم

تا شایدمرهمی باشد بر قلب مجروح رسول الله (ص)

و ائمه معصومین و مولایمان

امام مهدی (عج ) علیهم السلام باشد.

 

**************(  فراز دهـم ) **************

وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ،

بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ،ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ،

لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ،

وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َمُبادِرات،

وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِکَ ،

قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ ، ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ،

قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ، وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ،

وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک َ ، 


و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند، از پسِ پرده ها (ىِ خیمه) خارج شدند،

درحالی که گیسوان برگونه ها پراکنده نمودند،

بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب از چهره ها افکنده بودند،

و بصداى بلند شیون میزدند، و از اوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،

و به سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند،

در همان حال شِمرِ ملعون برسینه مبارکت نشسته،

و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب مینمود،

بادستى مَحاسنِ شریفت را در مُشت میفِشرد،

و با دست دیگر با تیغِ آخته اش سر از بدنت جدا مى کرد،

تمامِ اعضا و حواسّت از حرکت ایستاد،

نَفَس هاىِ مبارکت در سینه پنهان شد ،

و سر ِمقدّست بر نیزه بالا رفت،

ادامه زیارت در پست بعدی ان شاءالله



موضوع :