تفسیر ادبی عرفانی آیات مخاطبات (49ـ217)

روز وصـــال


آیه 166 سـوره آل عمـــران :

بســم الله الــرحمـــن الرحیـــم

فـَبـِمـــا رَحمَـــةٍ مِنَ اللهِ لِنـتَ لَهُــــم... 

ای محـمّــــد(ص) ؛

پس به سبب رحمت و بخشایش از سوی خـداونــد،

چنان نرمخوئی با آنان داشتی که

اگر درشتخو و ستیزدل بودی

از گِرد تو پراکنده شدندی،

پس آنان را ببخش و از ایشان فرا گذار و بر ایشان آمرزش خواه،

و درکاری که پیش آید با آنها بازگـو و مشورت کن،

و هـر وقـت عزم کردی و به آهـنـگ کار برخـواسـتـی،

کار را به خــدا واگذار،

و پشت گرمی به وی داشته باش

که خـداونــد کار به وی سپارندگان

و پشت به او بازکنندگان را دوست دارد.

*******************************************

اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَـتَــهُ یُصَـلّـُـونَ عَـلَـی النَّبِیُّ یا اَیُّهَـــا الَّـذِینَ آمَنُــوا صَـلّـُـوا عَـلَـیــهِ وَ سَلِّـمـُوا تَسـلِـیـمـاً

*****************************************

ای مهتر کائنات؛

ای کریم مهــربان؛

ای رحیم بر همگان؛

همه را به راه راست رهنمون هستی،

و به راه صواب میرانی،

و بر خوان عزت میخوانی،

و به سعادت جاودانه می رسانی،

یتیمان را چون پدری،

بیوه زنان را چون شوهـری،

آشنا را نوازنده ای،

بیگانه را راه نماینده ای،

جهانیان را عـیـن رحمتی ،

و بندگان را سبب کرامتی،

ای سیّد سادات ؛

این همه هست بنگـر تا خود را نبینی،

و از کارهای خود ندانی،

که آن همه مائیم،

و ما نواختیم،

و ما ساختیم،

و تو را برآن داشتیم و به خوشخـوئی بداشتیم،

ای مهـتـر کائنات؛

با مؤمنان و دوستان هم چنین باش،

هم به این مهربانی و هم به این خوشخوئی،

اما با کافـران لختی درشت تر شـــو و با ایشان جهــاد کـــن.

*******************************************

*****************************************

فـرق میان حبیب و کلیم:

حبیب را با کافــران به درشتی فـرمان داد،

و از او داهـنـت بازخواند،

که در خوی وی همه رفق و مدارا بود،

و کلیم را  به ضد آن امر فـرمود،

که برو نزد فـرعـون و او را با سخن نرم دعوت به حق کن،

چــرا که در او همه حــدّت و غلظت بود!

وَلَوکُنتَ فَـظَّاً غَـلِیظَ القَـلــبِ لاانفَضُّوا مِن حَولِکَ

ای سیّـد ثقلین؛

تقصیری که در حق تو و درکار تو کرده اند عـفـو کن

و برای آنان آمرزش بخــواه.

عـفـو آنان اشاره به جمع است،

چون به عـنـوان حکم است،

و حاکم مطلق خــدا است،

ولی استغفار اشاره به تفـرقـه است

که در مقام تذلـل و عـبـودیت است،

و این است سنت خـداونــد با پیمبران و خاصان

که ایشان را گاه در جمع دارد و گاه در تفـرقـت،

که جمع بی تفـرقـت کـفـــر است

و تفـرقـت بی جمع شرک،

جمع عـیـن حقیقت است

و تفـرقـت راه عـبــودیت،

آن کس که این خصلــت در وی جمع شد

بر طریقـت و شــریعـت مستقـــــــیم گشته است.

...وَشـاوِرهُــم فِی الامرِ فَاِذا عَـزَمتَ فَـتَـوَکَّل عَـلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِـبُّ المُتَـوَکِّلِیــنَ.

حالات روندگان در این راه یکسان نیست،

یکی مقصر است او را عـفـو کن،

یکی توبه کاراست و پشیمان،

از برای او آمرزش خواه،

یکی رام و مطیع است با او مشورت کــن،

و در مقام عــزم بخــدا توکل کــن،

و عــزم را سه مرحله است:

عــزم توبـــــه،

عـزم خـــدمت،

عــزم حقیقــت،

و بنای هــر سـه عـزم  بر تـوکّـل است،

و اصل توکل یقین است،

و شرط توکل ایمان است،

و ثمره توکل دوستی حق تعالی است

که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.

توکل را سه رتبت است:

توکــــــــل،

تسلیـــــــم،

تفــــــویض،

توکل بدایــــت است،

تسلیم وساطـت است

و تفویض نهـــــایت.

توکل صفت همه پیمبران است بطور اعـم،

و تسلیم صفـت ابراهیم است بطور اخص،

و تفویض صفت خاص الخاص مصطفی(ص) است

که به حکـم خـداونــد رضا دهد

و در مجمع رَوح و ریحان آسوده رضـــــا است.

 پیغمبر(ص) فـرموده اند:

تواناترین کس اوست که به خــدا توکل کند،

سعادتمند تر کسی است که تقــوی پیشه کـنـد

و غـنـی ترکسی است که روزی خــــدا را

اسـتــــوارتر از دارائی خــود بدانـــد.


گــر روز وصـــال باز بینــم روزی          

با وی گله هـای روز هجران بکنم



موضوع :