نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 1222 )
https://telegram.me/adabvaerfan
https://sapp.ir/913607
بوستان ادب و عرفان قرآن در ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/1057488898C72c404fdb1
سوره 27 : نمــل ( مکّی ـ 93 آیه دارد ـ جزء نوزدهم ـ صفحه 377 )
( قسمت یازدهــم )
«(شــرط ولایـت)»
( جزء نوردهم صفحه 380 آیه 38 ) [ بخش دوم ]
بسم الله الرحمن الرحیم
قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ
ترجمه لفظی آیه شریفه :
[سپس] گفت اى سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را
پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند براى من مى آورد
نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :
شرط ولیّ آن است که بسته ی کرامت نشود ، بلکه طالب استقامت باشد نه طالب کرامت ،
عارفی گفته : خواهان استقامت باش نه خواهان کرامت ؛ زیرا نفس تو طالب کرامت است ،
اما خدای تو طالب استقامت؛؛ فَاستَقِم کَما أُمِرتَ ؛؛ و این استقامت که از کرامت برتر و بالاتر است ؛
آن است که همواره توفیق طاعت رفیق او باشد ، و بر ادای حقوق و وظایف و واجبات ،
بی کسالت و سستی و تنبلی مواظب باشد ، و از معصیت ها بپرهیزد ،
و در هر حال که باشد ؛ شَفَقَت و مهربانیِ خویش را از خلق باز نگیرد ،
و با کسی دشمنی نکند ، و بار همه را بکشد ، و بار خود را بر کسی ننهد !
فَاستَقِم کَما أُمِرتَوَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا ? إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با توبسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه راانجام میدهید میبیند! .. سوره مبارکه هود آیه 112
نقل شده که هرکس چهل روز از روی صدق و کمال عقیده و راستی و ایمان قلبی ، زهــــــــــد پیشه کند ، کراماتی از او نمایان میشود ؛و اگر ظاهر نشد به یقین در زهد او کمال صدق و ایمان قلبی نبوده است !
و اینک چند نمونه از کرامات اولیاء :
1 ـ در قصر سهل ابن عبدالله در شهر تستر ، اتاقی بود که معروف به خانه درندگان بود ! که درندگان بر سهل وارد شده ، و سهل آنها را در آن اتاق پذیرایی میکرد ! و گوشت و خوراکهای دیگر برای آنها می آورد ، و آنها میخوردند و از کاخ خارج میشدند !
راوی میگوید من از گروه بسیاری از مردم تستر شنیدم که می گفتند ، مکرر این کرامت را دیده اند ، و کسی منکر این جریان نبود !
در باره همین سهل ابن عبدالله خبر آمده که در اواخر عمر زمین گیر شد ، لکن به وقت نمـــــــاز ، دست و پای او باز میشد ، و چون از نماز فارغ میشد دوباره به حالت قبل باز میگشت !
2 ـ روزی یکی از مریدان سهل ابن عبدالله او را گفت : چون مشغول وضو میشوم ، آب های دست هایم مانند خرده ی زر و سیم به نظر می آیند !
سهل گفت : نشنیده ای که کودکان چون گریه می کنند ؛ آنان را به گردوئی یا چیزی مشغول می کنند ؟
3 ـ گویند پیری بود در طوس ؛ روزی در کنار نهر آبی جامه از تن بیرون کرد تا غسل کند ، رهگذری رسید و جامه ی او را ببرد ، عارف در میان آب بماند و گفت :
بار خدایا ؛ اگر این غسل بر متابعت شرع رسول است ؛ دست او را خشک کن تا جامه ی من بیاورد ،
آن مرد برگشت در حالیکه دست او خشک شده بود ؛ و جامه ی شیخ را بر جای خود نهاد ،
شیخ گفت : بار خدایا ؛ حال که جامه ی مرا باز آورد ؛ دست او را به او باز رسان ؛ همان دم دست او سالم شد !
4 ـ چه بسا اتفاق افتد که کرامت پس از مرگ ظاهر شود ؛
نوشته اند چون جنید بمرد ؛ جنازه ی او را آماده ی حرکت کردند ؛ ناگاه مرغی سپید بیامد ؛ و بر گوشه ی جنازه نشست ، و هرچه مردم آستین افشاندند بلکه برخیزد ؛ مرغ سپید بلند نشد ! و همچنان بود تا جنازه به خاک سپرده شد ، و مردم همچنان در شگفت بودند !
هشــــــــــدار ؛
جوانمردان و پویندگان راه خدا هیچگاه دربند کرامت نشوند و آرزوی آن نکنند ، زیرا که کرامتِ ظاهر ، از مکر ایمن نبوَد ! و از غرور خالی نباشد !
شیخ انصاری گوید :حقیقت نه به کرامت درست شود ، بلکه حقیقت خود کرامت است !
از کرامات ، صاحبِ کرامت ! و از عطا ؛ عطا کننده را باید دید !
پس هرکس به کرامات بنگرد او را بدان باز گذارند ، و هرکه به عطا بنگرد ؛ از عطا دهنده باز مانَد !!!
شاید این جمعه بیاید مهــدی (ع)
موضوع :