تفسیر ادبی عرفانی سوره های مسبحات (4)
کعبــه وصــال
سـوره 61 : حشــــر
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم
بر ذوق جوانان طریقت،
تسبیح در اینجا شناوری رازهای دوستان است
در دریای بزرگیِ حق تعالی،
که در آن دریا فرو روند و گوهـرهای توحیـد بیرون آورند،
و در رشته ی ایمـــان کشند،
جوانمردانی که قـدم بر بساط قرب دارند
به سرحدّ یگانگی رسیده، دوئی برخاسته،
دست دیگران (بیگانگان) از آنان کوتاه شده،
سرهاشان بر حقیقت حق آگاهی یافته،
از علاقه ها ببریدند تا مجاور کعبـــه ی وصال شدند،
و با واسطه ها و سبب ها گـذشـتند
تا معـتکـف کوی اقبال گـشــتند.
*********************************
اول تو حـدیث عـشـق کـردی آغـاز
اندرخــورخــویش کارما را میـساز
*********************************
مریدی از شبلی پرسید:
تو را هیچ دیده ی گریه نیست؟
گفت: ای فلان؛
آنچه دل ما را با جان ما افتاده از دیده پنهان است،
هـرچه بیرون قالب تن است
بیگانه ی راه است و تعبیه ای در درون باید،
ای جوانمـــــــرد؛
اندوه او ازلی است لـیکـن نه با هـرکس باشد،
این اندوه چون بر دل عاشقی سایه افکـنـد،
در آن هـنـگام رعــدِ حالـت به خـروشیدن آید،
و برق امید به جستن آید ،
و باران مراد بر ساحت دل می بارد!
و گیاهان گوناگون می روید:
گاهی نرگس رضا است،
گاهی ارغوان قـنـاعـت،
گاهی سوسن توکل،
گاهی یاسمین تواضع،
و عاشق در کار ایستاده،
زیر ابــر انــدوه ,
از باغ دل گلـهـای رنگارنگ می دِرَوَد
و دسـتــه ها می بنـــدد.
*********************************
باش تا خاربن کــوی تــــو را نـرگس وار
دسته بندند و سوی مجلس سلطان آرند
عاشقانت ســوی تو تحفـه اگر جـــان آرند
عــرقِ سنگ سوی چشمه ی حـیـوان آرند
موضوع :