تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (29)
کُشته ی دوست
س 44 : دخـــان
بســــم الله الــرحمــن الــرحیــم
حـم ، والکتــاب المبیــــن انا انزلناه فی لیلة...
(حـم ) ؛ سـوگـنــد به این نامه ی آشکارکننده حـق از باطل.
پیامبر (ص) در مناجات خود فـرمودند:
خـدایا ؛ از عـقـاب تو به عـفـوت پناه می برم !
و از سخط تو به رضایت پناه می برم !
و از تو به تو پناهـنـده میشوم !
ثنای تو را چنانکه خود ثناگوئی من نتوانم!
آری؛ این چندکلمت اشارت است
به منزلها و مرتبه های رهروان بسوی حق،
روشنی و راه رفتنی از روی همت نه از روی قــدم !
چنــانکــه رســـول خـــدا(ص) در اول فعــل را نظاره کرد
و گفت: به عـفـوت پناه آرم !
آنگاه از آن مقام گذشت و نظاره ی صفت کرد
به رضایش پناه برد،
سپس نظاره ی ذات کرد و از او به او پناهنده شد !
آنگاه از صفات خود مجرّد شد و گفت:
توانائی شماره ی ثنای تو را ندارم !
سپس یگانگی و یکـتــائی خـــدا را یــاد کـــرد و گفت:
ثنــای تو را چون ثناگــــوئی خودت مـن نتوانم!
که اول مقام استـدلال است
و دوم مقام افـتـقــــــار،
سوم مقام مشاهــدت،
چهارم مقام حیــــــات ,
و پنجم مقام فنــا و مـرگ!
###################################
الهــــــــــــی ؛
به روزگار آمدم بنـــــــده وار ,
با لب پر توبه و زبان استغفـــــــــار ,
خواهی به کَرَم عزیز دار , خواهی خوار !
از کردار خود خجلم و شرمسار ,
تو خداوندی و صاحب اختیار .
الهــــــــــــی ؛
اگر خامم پخته ام کن ,
اگر پخته ام سوحته ام کن !
اگر سوخته ام به جنــات عـدن دوخته ام کن !
که از کُشته ی تو خون نیاید , و از سوخته ی تو دود !
کُشته ی تو به کشته شدن شاد است ,
و سوخته ی تو به سوختن خود خشنود .
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
پیوسته دلم دم از رضای تو زند
جان بر تن من نفس برای تو زند
گر بر سر خاک من گیاهی روید
برگ برگ ان بوی وفـــای تو زند
موضوع :