نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1117 )                                                            

 

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

 

         

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت بیست و پنجم )


پایان رنج و محنت


 

و اشغال کرسی های مجلس نیز حقّ الناس است !

پس به دست آوردن آن به هر طریقی نیز حقّ الناس است !

ناس ( مردم ) از نمایندگان خود راستی و درستی و امانت داری ،

و حفظ ارزش ها و دستــــــاوردهای انقلاب اسلامی

و جلوگیـــــــری از سلطه ی اجانب

را جداً خواستـــــــــــارند .

 

   ( جزء هفدهــم صفحــه 329 آیه 84 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ

 وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

پس [دعاى] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم

و کسان اوو نظیرشان را همراه با آنان [مجددا] به وى عطا کردیم

[تا] رحمتى از جانبما و عبرتى براى عبادت‏کنندگان [باشد]

 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

پس فرمان خداوند در رسید که ؛

ما دعای تو را اجابت کردیم ،

اکنون سر بردار و پای بر زمین کوب !

ایّوب پای بر زمین زد ،

چشمه آبی پدید آمد ،

شست و شوئی کرد ،

و عافیت و سلامتی و جوانی و زیباییِ او بازگشت !

آن گاه او را جامه زیبا پوشانیدند ،

و برخاست و بر بالایی نشست !

 

رحیمه که پیوسته اندوهِ بیماری ،

و گرسنگی و بی کسیِ او را می خورد ،

نزدیک مزبله آمد ، کسی را ندیدی ،

دور تر از آنجا جوانی را دید ؛

سالم و زیبا ، با لباس فاخر نشسته !

پرسید : بیمار این مزبله را ندیدی ؟

چه شد و کجا رفت ؟

و شرمش می آمد که نزدیک او شود !

ایوب او را به خود خواند و گفت :

ای کنیز خدا ؛ چه می خواهی و چه می جویی ؟

گفت : بیماری داشتم اینجا و حالا او را نمی بینم !

باشد که هلاک شده ؟

ایوب پرسید : آن بیمار تو چه کاره ات است ؟

گفت : شوهر من است !

گفت : اگر او را باز بینی شناسی ؟

رحیمه نیک در او تأمل کرد ؛

و او را از دندان هایش که تبسم کرد شناخت !

برخاست و دست بر گردن او انداخت ... !


 

 [ آن گاه گفت: چه شد که سلامت گشتی ؟

ایوب چگونگی حال و آمدن جبرئیل(ع)

و بوجود آمدن آن چشمه را نیز گفت.

رحیمه ، خدای را  عزوجل شکر کرد. ]

نوشته اند :

برای این که ایوب از ذمّه سوگندی که درباره تازیانه زدن و تادیب همسرش یاد کرده بود رها شود به او وحی رسید که دسته ای از سوفار که دارای صد دانه باشد بردار و با ملایمت و مهربانی به همسرت بزن تا به قسم خود عمل کرده باشی تا همسر مهربانت هم که در دوران سختی و رنج با تو وفادار بوده از تو نرنجد.

آری ؛خداوند در برابر صبر ایوب تمام نعمت های از دست رفته را به او باز گرداند و به همان اندازه به آن اضافه کرد تا این امر برای خردمندان پند و اندرزی باشد در هنگام سختی و بلا مضطرب نشوند و با صبر و شکیبایی نجات خود را از خداوند طلب کنند.

 

مختصری از بیوگرافی حضرت ایّوب :

 

حضرت ایّوب (ع) مردی خوش سیما ، خوش خو ،پرهیزکار ، نیکوکار ، مهربان ، بسیار صبور و بخشنده بود .

خداوند او را به پیامبری برگزید. وی مردم را به سوی خداوند فرا خواند ، ولی بیش از چند نفر به او ایماننیاوردند.

حضرت ایوب (ع) مردى از روم بود . او پسر اموس یا افرص ، پسر دارح ،پسر روم ، پسر عیص ، پسر اسحاق ، پسر ابراهیم (ع) بود .

او از نوادگان حضرت اسحاق (ع) و نوه حضرت ابراهیم (ع) است.

مادرش دختر حضرت لوط (ع) بود.

همسرش رحیمه دختر افرایم فرزند حضرت یوسف (ع) بود .

حضرت ایّوب (ع) صاحب چندین سرزمین از بلاد شام بود و نیز صاحب انواع گلّه از قبیل شتر و گاو و اسب و گوسفند و …. بود .

او فردى نیکوکار و متّقى و مهربان بود . و همواره از شیطان ووسوسه های او پرهیز مى‏کرد




موضوع :