نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1112 )                                     

 

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

 

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 ) 

 

( قسمــت بیستــم )


تقـدیــر الهـــی


 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 328 آیه 81 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ

الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ


 

   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و براى سلیمان تندباد را [رام کردیم] که به فرمان او به سوى سرزمینى که

درآن برکت نهاده بودیم جریان مى ‏یافت و ما به هر چیزى دانا بودیم

 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

سلیمان نبیّ با آن همه مرتبت و منزلت ؛ او را گفتند :

ای سلیمان ؛ به دست تو جز بادی نیست !

و آن باد هم به دست سلیمان نبود ؛

بلکه به فرمان خداوند منّان بود ؛

که بامداد مسافت یک ماه را می پیمود ؛

و شامگاه هم چنان !

اگر سلیمان خواستی بر آن مسافت ؛

به اندازه یک متر بیفزاید نتوانستی !

چون این امر به اختیار وی نبودی !

زیرا تقدیر الهی بود نه تدبیر سلیمانی !

مملکتی بدان بزرگی بر هوا می بردی ؛

و به کشتزار برگذشتی و یک پرِ کاه نجنبانیدی !

 

نوشته اند : روزی سلیمان بر مرکب باد ،

بر پیری برگذشت که در زمین کشاورزی می کرد ؛

پیر چون مرکب سلیمان را دید گفت ؛

خداوند خاندان سلیمان را مملکت بزرگی داده ،

این سخن را باد به گوش سلیمان رسانید !

سلیمان از هوا فرود آمد و پیر را گفت :

من سخن تو را شنیدم و آمدم تا به تو بگویم ؛

که این کشور به این عظمت که تو می بینی ؛

به نزد خدای تعالی قدری و محلی نیست !

یک تسبیح خداوندی که از مؤمن راست آید ؛

و خداوند آن را بپذیرد ؛

از تمام ملک و مملکت خاندان سلیمان برتر و بهتر است !

پیر گفت : خدا همّ و غمّ تو را ببرد چنان که از من بردی !


دوازدهم بهمن ماه یادآور ورود قهرمانانه ی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران به وطن گرامی باد

 

در خبرها آمده که :

دیو ها برای سلیمان بساطی از زر و ابریشم بافته ؛

و تختی زرّین ساخته ، و در میان آن بساط نهاده !

و گِرداگرد آن چندین کرسی سیمین و زرّین نهاده !

سلیمان بر تخت نشسته ،

و عالمان و یاران بر حسب مرتبت بر آن کرسی ها نشسته ؛

و از پسِ ایشان عامّه ی جنّ و شیطان ؛

و مرغان در هوا جمع آمده ؛

و پرهای خود کشیده ،

تا آفتاب بر سلیمان و یاران او نیفتد !

اما این مقام و قدرت و عظمت ؛

بهنگام قبض روح ؛ هیچ کدام به کارش نیامد !

و ایستاده و تکیه بر عصا ،

جان به جان آفرین تسلیم کرد !

و حتی فرصت نشستن یا دراز کشیدن به او داه نشد !


به گردون نگر  بین زمانـــه چه کرد ؟


سلیمان کجا رفت و قارون چه کرد ؟

 

 

ولی پیامبر خاتم (ص) را بهنگام قبض روح ؛

بدون اجازت ایشان ؛

جناب عزرائیل(ع) وارد منزل شان نگردید !


میان مــاه مــن تا مــاه گــردون


تفاوت از زمین تا آسمان است !

 



موضوع :