نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 973 )
ســوره 16 : نحـــل ( مـکّــی ـ 128 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 267 )
( قسمــت بیست و یکـــــم )
کمـال حکمـت و لطـف
( جزء چهارد هــم صفحــه 275 آیه 78 )
بسم الله الرحمن الرحیم
وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا
وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
تفسیـــر لفظـــی :
و خدا شما را از شکم مادرانتان در حالى که چیزى نمى دانستید بیرون آورد
و براى شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد باشد که سپاسگزارى کنید
تفسیـــر ادبی و عرفانی :
بـدان کــــــــه ؛
بعد از عالَم ذَر و عالَم صُلب ،
اولین منزل آدمی شکم مادر است ،
که در آغاز ، آبی ،سپس نطفه ای ، سپس گوشت و استخوانی ، سپس جنین ، و رو به تکامل !
چون چهار ماهه شود و روح در تن آید ؛ زنده شود !
در آن هنگام ؛ وجودی زیبا ، صورتی پرنگار ، و بدنی پر اسرار خواهد شد !
و از الطاف خدائی ، تعبیه هایی در آن شود ؛ که عاقل چون به آن نگرد ، در شگفت شود !
چنان که در مغز وی دماغ آفرید ! و آن را سه طبقه بر هم ساخت :
در طبقه ی اول ، فهم نهاد ، در دوم ، عقل ، و در سوم ، حفظ !
و کمال حکمت او این که ؛ مغز را سرد و تر آفرید !
و در مقابل آن دل را گرم و خشک آفرید ! تا بخار دل و حرارت آن که به مغز رسد ، او را زیان نرساند !
دل را که آفرید ؛ رگهای جهنده درو پیوست ، و زندگی در آن روان ساخت ،
جگر که بیافرید ؛ رگهای پیوسته در آن نهاد ؛ تا غذای همه ی تن در آن روان باشد !
معده را که آفرید ؛ روده را در او پیوست !
جای نطفه بیافرید ، مثانه و ممر دفع ادرار در او پیوست !
دماغ را نرم و تَر آفرید تا سخن درگیرد !
پوست پیشانی را سخت کرد تا موی بر آن نروید !
پوست ابرو را میانه آفرید تا موی روید ولی دراز نگردد !
جای روشنی چشم را پیـــه ساخت تا آن را تبــــاه نکند !
زبان را جای پر لعاب قرار داد تا آسان سخن گوید ،
زبان را در دهان قرار داد تا از صدمات خارجی در امان باشد !
بر سرِ حلقوم ، پرده ای آفرید تا چون بخواهد غذا فرو رود ،
سرِ نای بسته شود و غدا به لوله ی تنفس نرود !
آنگاه غذا در گرمیِ جگـــرِ سیاه در معده پختـــه شود ،
و شیره ی پاک (عصاره) آن را توسط رگها به اندام رساند !
دست و پا را در جای معین و به اندازه معین قرار داد ؛ تا امورات بدن با آن انجام شود !
چشم و گوش و بینی و سایر اندام را ؛ هرکدام در جای خود و به اندازه معین قرار داد ؛
تا در انجام وظایف مزاحمتی برای هم نداشته باشند ! بلکه به کمک یکدگر آیند !
[ تا مثلاً برای کمک به چشم ، گوش و بینی عینک را نگاه دارند ! ]
پس ای جوانمرد ؛
درست بنگر و بیندیش که ؛ از قطره ای آب ناچیـز چه آفرید ! ؟ و چند آفرید ؟
از استخوان و گوشت و پوست و پیه و زَهره و جگر و سِپُرز و رگ و پَی و موی و ناخن و دندان !
که چون آفرینش به کمــــال رسید و نُه ماه به سرآمد ؛ به فرمــان حقّ در روز معین و ساعت معین ،
از شکم مادر خارج و پا به عرصه ی این دنیای خاکی نهد !
و چون به دنیا آمد ؛ اول گریــــه کند !!! که گریه کردن تنفس نوزاد را سبب شود !
[ و شاید از این که از آن جای گرم و نرم و آرام ؛ به دنیای سرد و خشن و پر هیاهو آمده ! ]
در این هنگام او گریان است در حالیکه همه خندان !
و انسان عاقل آن است که کاری کند تا موقع رفتن از دنیــــا ؛ که همه گریانند او خندان باشد !!!
وقتی که تــو آمدی به دنیـــا عریــان
بودند همه خنــدان و تـو بودی گریان
کاری بکن ای دوست به وقــت رفتــن
باشند همه گریان و تو باشی خندان !
... لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًاوَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ ...
چون نادان و بی علم به دنیــــا آمد ، به کمالِ لطف خود ، او را گوش داد تا لطایفِ ذکر بشنود !
چشم داد ، تا شگفتی های صنع ببیند ! دل داد ؛ تا محبت و مهر حق را بشاید ! آن گاه فرمود :
... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ تا سپـــاس این همه نعمت ها را به جـــــــا آرد !
موضوع :