تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (8) 

مشتـــاق کشتـــه ی دوست

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ لَمْ یُشْهِدْ اَحَداً حینَ فَطَرَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ وَ لاَاتَّخَذَ مُعیناً حینَ بَرَءَ النَّسَماتِ،

ستایش خاص خدایى است که هیچکس را گواه نیاورد در آن هنگامى که آسمانها و زمین را آفرید و کمک‏کارى براى خود نگرفت در آن هنگامى جنبندگان را پدید آورد

الهـــــــــــی ؛

هر شادی که بی توست غمدان است ،

هر منزلی که نه در راه توست زندان است ،

هر دل که نه در طلب توست ویران است ،

یک نفس با تو به دوگیتی ارزان است ،

یک دیدار از تو به هزار جان رایگان است

 لَمْ یُشارَکْ فِى الْإِلهِیَّةِ، وَ لَمْ یُظاهَرْ فِى الْوَحْدانِیَّةِ،

در معبودیت خود شریک ندارد در یکتایى پشتیبانى نشود

کَلَّتِ‏ الْاَلْسُنُ عَنْ غایَةِ صِفَتِهِ، وَ الْعُقُولُ عَنْ کُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَ تَواضَعَتِ الْجَبابِرَةُ لِهَیْبَتِهِ،

زبانها از حد وصفش لال و عقلها از کنه معرفتش عاجز است گردنکشان در برابر هیبتش فروتن

 وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْیَتِهِ، وَ انْقادَ کُلُّ عَظیمٍ لِعَظَمَتِهِ،

فو چهره‏ها از بیم و هراسش خاضع و هر بزرگى در عظمتش رام گشته ‏

فَلَکَ الْحَمْدُ مُتَواتِراً مُتَّسِقاً وَ مُتَوالِیاً مُسْتَوْسِقاً، [ثِقاً] وَصَلَواتُهُ عَلى‏ رَسُولِهِ اَبَداً، وَ سَلامُهُ دآئِماً، سَرْمَداً

پس خاص تو است ستایش پى‏درپى و منظم، و دنباله‏دار و محکم و درودهاى ابدى و تحیت همیشگى و دائمى تو بر پیامبرت باد

الهـــــــــــی ؛

مشرب می شناسم اما وا خوردن نمی یارم ،

دل تشنه و در آرزوی قطره ای می زارم ،

سقایه مرا سیراب نکند من در طلب دریایم ،

بر هزار چشمه گذر کردم تا که دریا دریابم ،

در آتش عشق غریقی دیدی ؟ من چنانم ،

در دریا نشسته ای دیدی ؟ من آنم ،

به حیرت زده ای مانم که در بیابانم ،

فریاد رس که از فراقت به فغانم.

 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ، کَما یَسْتَحِقُّهُ حَمْداً کَثیراً،

ستایش خاص خدا است و حق اوست آنچنانکه شایسته و لایق اوست بسیار،

تا دلم فتنه جمــال تو شد       بنده حسن ذوالجــلال تو شد

 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ جَعَلَ اللَّیْلَ لِباساً، وَ النَّوْمَ سُباتاً، وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً،

ستایش خدایى‏را که شب را پوشش (خلق) قرار داد و خواب را مایه آسایش و روز را (وسیله) تکاپو و جنبش ‏

لَکَ‏ الْحَمْدُ اَنْ بَعَثْتَنى‏ مِنْ مَرْقَدى‏، وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دائِماً لا یَنْقَطِعُ‏ اَبَداً، وَ لا یُحْصى‏ لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً،

ستایش خاص تو است که مرا از خوابگاهم برانگیختى و اگر اراده مى‏کردى خوابم را همیشگى مى‏کردىآن ستایشى که دائمى است و قطع نگرددو خلائق شماره‏اش نتوانند

 اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ اَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْتَ، وَقَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ،

خدایا ستایش خاص تو است که آفریدى و پرداختى و اندازه کردى و گذراندى‏

الهـــــــــــی ؛

جز از شناخت تو شادی نیست ،

و جز از یافت تو زندگانی نه ،

زنده بی تو چون مرده زندانی است ،

و زنده به تو زنده جاودانی است

وَ اَمَتَّ وَ اَحْیَیْتَ، وَ اَمْرَضْتَ وَشَفَیْتَ، وَ عافَیْتَ وَ اَبْلَیْتَ،

 و میراندى و زنده کردى، بیمار کردى و شفا دادى، تندرست کردى و گرفتار ساختى

 وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ، وَ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَیْتَ ، اَدْعُوکَ دُعآءَ مَنْ‏ ضَعُفَتْ وَسیلَتُهُ،

و بر عرش استیلا یافتى و بر ملک وجود احاطه دارى مى‏خوانمت خواندن آنکس که‏ وسیله‏اش ضعیف

 وَ انْقَطَعَتْ حیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ اَجَلُهُ، وَ تَدانى‏ فِى الدُّنْیا اَمَلُهُ،

و راه چاره‏اش قطع شده و مرگش نزدیک گشته و آرزویش در دنیا اندک شده‏

 وَ اشْتَدَّتْ اِلى‏ رَحْمَتِکَ فاقَتُهُ، وَ عَظُمَتْ لِتَفْریطِهِ حَسْرَتُهُ، وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ‏ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِکَ تَوْبَتُهُ، ‏

و سخت نیازمند رحمتت گردیده و افسوسش در کوتاهى و تقصیر خود بزرگ گشته و لغزش و خطایش بسیار شده‏و توبه‏اش بدرگاه تو خالص گردیده

الهـــــــــــی ؛

مشتــاق کشتــه دوستی ،

و کشته دوست دیدار تو را کفن است

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ اَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ، وَ جآءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ،

ستایش خاص خدایى است که شب تار را به قدرتش برد و روز روشن را برحمت خویش‏ بیاورد

 وَکَسانى‏ ضِیآئَهُ وَ اَ نَا فى‏ نِعْمَتِهِ،

و روشنى روز را درآن حال‏که مستغرق نعمتش‏بودم دربرم‏کرد

  اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشآءِ وَ الْإِحْیآءِ، وَ الْاخِرِ بَعْدَ فَنآءِ الْأَشْیآءِ،

ستایش خاص خدایی است که آغاز هستى پیش از پیدایش و زندگى است و پایان پس از فناء موجودات،

الْعَلیمِ‏ الَّذى‏ لایَنْسى‏ مَنْ ذَکَرَهُ، وَلایَنْقُصُ مَنْ‏شَکَرَهُ، وَلایَخیبُ مَنْ دَعاهُ، وَلا یَقْطَعُ‏ رَجآءَ مَنْ رَجاهُ،

دانایى که هر که یادش کند وى را از یاد نبرد و نعمتش را از آنکه سپاس مى‏دارد نکاهد و نومید نسازد آنکه او را بخواند و امید امیدوارش را قطع نکند

الهـــــــــــی ؛

گرفتار آن دردم که داروی آنی ،

بنده ی آن ثنایم که سزاوار آنی ،

من در تو چه دانم ؟ تو آنی ،

تو آنی که خود گفتی و چنانکه گفتی آنی ،

تو آنی که مصطفی (ص) گفت :

من ثنای تو را نتوانم شمرد آن گونه که تو خود بر نفس خویش ثنا گفتی !

***********************

اَلّلهُــمّ َصَــلّ ِعَـلی مُحَمَّــدٍ و َآلِ مُحَمَّــدٍ وَ عَجِّـــل فَــرَجَهُـــم

اللهـــم عجــــل لـولیـــکـــــــ الـفـــــرج

************************

با سلام و آرزوی قبولی طاعات ، از شما دعوت میشود

یادداشت برگـزیــده :

شبهـــــای قـــــدر را دریابیــم

[ یا خودمان را در این شبهـا دریابیم ! ]


را در وبلاگ سرچشمه عدالت و فضیلت (کلیک کنید)

و یا در وبلاگستان

 باشگاه خبرنگاران http://www.yjc.ir/fa/list/10/93

( روی سطر فوق کلیک کنید )  ملاحظه فرمائید



موضوع :