نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 911 )
ســوره 43 : ابراهیــم ( مـکّــی ـ 52 آیه دارد ـ جزء سیـزدهم ـ صفحه 255)
( قسمــت اوّل )
عنـایـت ازلــی
جزء سیزد هــم صفحــه 255 ( آیه 1 )
بسم الله الرحمن الرحیم
الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ
تفسیـــر لفظـــی :
الف لام راء کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان
از تاریکی ها به سوى روشنایى بیرون آورى به سوى راه آن شکست ناپذیر ستوده
تفسیر ادبی و عرفانی :
بسم الله الرحمـن الرحیـم
شنیدن بســـــــــم الله موجب هیبت ،
و هیبت متضمن فنــا و غیبت است،
و شنیدن رحمن الرحیم موجب حضور و رجوع ،
و حضـور متضمن بقـاء و تقـرب است
الله قـادر است و قدیـم و مستـوجب قِـدمَــت،
رحمن است و قاهـر و عظیـم و سـزاوار عظمـت،
رحیـم است و غافر و حلیم و سـزاوار فضیلـت وکــرامت.
هرکه او نام کسی یافت از این درگه یافت
ای برادر کس او باش و مینـدیش از کس
ای خـدای بزرگ ،
ای خـدای بخشنده مهــربان ؛
نه با قـرب تو انـدوه است و نـه با یاد تـو غـم .
در عشق تو من کیَم که در منـزل مـن
از وصــل رخـت گلی دمـد بر گل مــن
این بس نبود زعشـق تـو حاصــل مـن
که آراستــه وصـل تــو باشـد دل مـن
(ا لــر) :
مـنــم خــدای دانــــا و بینـــــا ،
ای محمّــد؛
این چـراغ قـرآن که در دست تو است افـروزنده آن مائیم،
راه بر آن کسی بُـوَد که ما خواهـیــم!
بس که انــدرعشق تو من گِرد سر برگشته ام
بی تو ای چشم وچراغم چون چراغی گشته ام
برای استفاده بیشتر از تفسیر حروف مقطعه ،
به این یادداشت مراجعه فرمائید :
[راز و رمــــز حـــــــروف مقطعـــــه در قـــــــرآن ]
( کلیک کنیــــد )
نشان راه بردنِ به خدا پنج چیــــز است :
اوّل آن که حق تعالی آن را قبول فرماید ،
دوّم آن که او را دست گیــرد ،
سوّم آن که دل وی در خود بنـــدد ،
چهارم آن که پرتوِ دوستی در دل او تابد ،
پنجم آن که جــان او را بــوی وصـــــال دمانَــد .
و اصـــل همه ی این پنج چیــز ، عنــایت ازلی است ،
چون عنایت بود ، طاعت سبب مثوبت (پاداش) باشد ،
و معصیـــت سبب مغفـــــرت !
و اگر عنایت نبود ، طاعت سبب ندامت ،
و معصیــــت سبب شقـــــــاوت بــاشـــــــــد !
الهـــــــی ؛
در این درگاه همه ی ما نیازمند روزی باشیم
که قطره ای از شراب محبت بر دل ما ریزی
تا که ما بر آب و آتش برهم آمیزی
الهـــــــی ؛
دیگران مست شرابند و من مست ساقی !
مستی ایشان فانی است و از من باقی ،
الهـــــــی ؛
تا از مهر تو اثر آمد ، دیگر مهر ما به سر آمد !
ای مهربان فریادرس ؛
عزیز آن کس که او با تو یک نفس ،
نفسی که آن را حجاب ناید از پس !
الهـــــــی ؛
ادای شکر تو را هیچ زبان نیست ،
و دریای فضل تو را هیچ کران نیست ،
و سرّ حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست ،
هدایت کن ما را که بهتر از آن نیست.
روی یــــــــار
این رهــــــــروان عشق ، کجا مـــى روند زار ؟
ره راکنــــاره نیست ، چــرا مى نهنــــــد بار ؟
هـــــر جـــــا رونــد ، جز سر کوى نگار نیست
هــــرجـــــــا نهنـــد بــار ، همان جــــا بود نگار
ســـاغـــر نمى ستانند از غیــر دست دوست
ســــاقــى نمى شناسنـــد از غیـــر آن دیــار
در عشق روى اوست ، همه شادى و سرور
در هجـــر وصـــــل اوست ، همه زارى و نزار
از نـــــــور روى اوست ، گلستان شود چمن
در یـــــاد سرو قـــــامت او ، بشکفـــد بهـــار
ما را نصیب روى تــــو ، با این حجاب نیست
بــــــردار این حجــــــاب از آن روى گلعــــذار
( دیوان امام خمینی [ره] ص 120 )
میلاد نـــور ازلی ، مولای متقیان علی علیه السلام
مبـــــــــــــــارک
موضوع :