نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (898 )                                                                                

ســوره 13 : رعــد ( مـدنـی ـ 43 آیه دارد ـ جزء سیـزدهم ـ صفحه 249 )

  ( قسمــت چهــارم )


گمـاردگان حــقّ


 

جزء سیزد هــم صفحــه 250 ( آیه 11 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ  مِنْ أَمْرِ اللّهِ

إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى  یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ

وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا  فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ

 تفسیـــر لفظـــی :

براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و ازپشت‏ سرش پاسدارى مى ‏کنند ، در حقیقت‏ خدا حال قومى را تغییر نمى‏ دهد تا آنانحال خود را تغییر دهند ، و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براىآن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود.

 تفسیر ادبی و عرفانی :

در خبر است که خداونــدده فرشتـــه بر آدمی گماشتــــه است !

یکی بر راست ، یکی بر چپ ، یکی در پیش ، یکی در قفــــــا ،

دو بالای ســـــر ، دو بر چشــــــــــم ، دو بر دهـــــــان ،

این ده فرشتـــــه  گماردگان حقّنـــد ،

تا بندگان را از آفت ها و بدی ها نگاه دارند .

از رسول الله (ص) روایت کرده اند که فرموده اند :

فرشتگانخدا ؛ گروهی در روز و گروهی در شب ،

بندگان را پی گیری و مراقبت و نگاهبانی می کنند ،

این فرشتگان در نماز بامداد و پسین گرد هم آیند ،

سپس به آسمان عــــــــــروج می کنند ،

خداوند از آنها می پرسد چــــــرا بندگان مرا ترک کردید ؟

می گویند : چون آنان مشغول نماز بودند !!

اگر کسی گوید که فرشتـــــگان ،

قضــــــای الهـــــــــی را ردّ نتواننــــد !

جواب آن است که :

قضـــای الهــــی دو قسم است :


قضــــای لازم و قضــای جایـــــز ،

 

قضــــای لازم (حتمی) آن است که خداوند مقــــدّر کرده ،

و او حکم رانـــــده ، که از آسمان فرود آید و به بنــــده رسد ،

فرشتگان ، این حکم را نتواننــــــد دفـــــع کننــــد ،

و به هیچ راهی از جمله دعا و صدقات و خیرات

این حکم و قضـــــــــای الهــــــــی برنمی گردد ،

و فرشتگان ، بنده را به این قضـــــــا بــــــاز گذارند !

چه ؛ وقتی که قضـــــــا نـــــــــازل شود ،

فرشتگان فاصلــــــــــه می گیــــرنـــــــد !

و قضــــای جـــایــــــز ( تعلیقی ) آن است که :

حکـــــم به فــــرود آمــــــدن آن شـــــــــده ،

ولی به وقـــــوع و حلـــــول آن حکـــــــم نشده ،

و به وسیلــه ی تـوبــــه و دعـــا و صدقــــه و دیگــــر نیکی ها ،

آن قضـــــا واقــــع نمی شود ، و در حقیقت قضای معلّق است !

و اَجَــل حتمــی و اجــل معلّـــق نیــــــــــز که ؛

ما مسلمانان به آن معتقدیم به همین دلیــــل است !


صدقــه و صِلَـــهِ رَحِــم اجــل معلّــق را دور می کند

نوشتــــــــه انــــد :

در زمان عیسی (ع) ، مردی گازر (رختشوی) از راهی بگذشت ، عیسی در او نگریست ، و با نیروی نبوت ، قضای معلق را دید که روی به او نهاده ، عیسی به یاران گفت : این مرد بزودی از دنیا می رود ، آماده باشید تا بر او نماز گزاریم ! گازر برفت و ساعتی نشد که برگشت ! یاران پرسیدند : ای فرستاده ی خدا ؛ آن ساعت گذشت و گازر هنوز زنده است ! عیسی از آن مرد پرسید : در این یک ساعت چه کرده ای ؟ گازر گفت دو گرسنه را دیدم و دو قرص نان داشتم که به آنها دادم ، پرسید پس از آن چه شد ؟ گفت پشته ای که بر پشت داشتم در آن ماری سیاه بود چون از آن بیرون آمد بندی استوار دیدم که بر دهان او نهاده بود !



موضوع :