نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 865 )
ســوره 12 : یوسـف ( مـکّــی ـ 111 آیه دارد ـ جزء دوازدهم ـ صفحه 235 )
( قسمــت هشتـــم )
سیـرت زیبــا
جزء دوازد هــم صفحــه 237 آیه 20 )
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کَانُواْ فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ
تفسیـــر لفظـــی :
و او را به بهاى ناچیزى [چند درهم] فروختند و در آن بى رغبت بودند
تفسیر ادبی و عرفانی :
عجب نه آن است که برادران ،
یوسف را به بهـــائی انــــدک بفروختنــــد ،
عجب کار سیّـــاره (کاروان) است که ؛
چنین یوسفی را به بیست درم به چنگ آوردند !
عجب نه آن است که قومی بهشت باقی را ؛
به چند درم دنیای فانی بفروختند ،
عجب کار ایشان است که ؛
بهشتی بدان بزرگواری ،
و مُلکی بدان بزرگی را ؛
به نانی که در دست درویشی نهادند به دست آوردند !
آری ؛ دولت را بهائی نیست ،
و کرامت حقّ را جز عطائی نـــه !
اگر آن چه را در یوسف تعبیه شده بود ؛
از عصمت و طهارت و حقیقتِ قرب ؛
و لطایفِ علوم و حکمت ،
بر برادران کشف شده بودی ؛
نه او را به بهای بخس فروختندی !
و نه او را نام غلامی نهادندی !
این اصل حکمت و حقیقت است ،
لکن از آن برادران حسود و طماع این عجب نیست که ؛
اگر از آن همه فضایل و مناقب و کرامت ،
و ارزش های معنـــــویِ یوسف اطلاع داشتنـــدی ،
چه بسا از همان طفولیت او را نابـــود کرده بودندی !
بــــدان کـــــه :
جمـــــــال دو نوع است ؛
جمـــال ظاهــــر و جمــــال باطـــــن ،
جمال ظاهرآرایش خَلق است و صــــورت زیبـــــــا ،
و جمـــــال باطنآرایش خُلــق است و سیــــرت نیکـــــو ،
که گفتــــــــه انـــــــد :
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبـــــا بیــــــار
خداوند تبارک و تعالی فقط ؛
جمال ظاهر یوسف را به برادران نمود ،
پس ؛ بیش از آن ندیدند ، لاجرم حسد ورزیدند ،
و او را به بهــــای اندک بفروختنــــــــد ،
ولی خداوند شمّــه ای از جمال باطن یوسف را
به عزیز مصر نمود که به همسر خود گفت :
او را گـــــــرامی دار !
پس عالمیان بدانند که ؛
قدر و منزلت نزد خداوند تبارک و تعالی ؛
در جمــال باطــن است نه در جمــــال ظاهــــر ،
رسول الله (ص) فرموده اند :
خداوند به صورت ها و دارائی های شما نظر نمی کند ؛
بلکه به دل های شما و سیرت هایتان نظر می کند .
نوشتــــه انــــد :
روزی یوسف (ع) در آینـــــه نظــــــر کرد ،
و جمـــال ظاهـــــر خود را بر کمــــــال دید ،
با خود گفت ؛
اگر من غلامی بودم ، بهای من آن قدر زیــــاد بود !
که کسی توانائیِ خریــــــــد مرا نداشتی !
پس ؛ خداوند از وی نگذشت تا ؛
کیفــــــــر آن خودبینــــــی را بچشیــــد ،
این بود که او را بعنوان غلامی گریـــزپــــا ،
به بیست درم بفروختند !
ای جوانمـــــــرد ؛
خود را نبین که خود بینــــی را روی نیست ،
خــــود را منــــگار که خود نـــگاری را رأی نیست ،
خود را مپسنــــد که خودپسنـــدی را شـــــرط نیست !
دور باش از صحبت خود پرور عادت پرست
بوسه بر خـــاک کف پــــای ز خود بیزار زن
ای خــــــدا ؛
یوسف این امّت کَی خواهد آمد ؟
آن که سازد این جهان را گلستان کی خواهد آمد ؟
برای سلامتی و خشنودی امـــام و مقتــــدا و مولایمان
قائـم آل محمّـــــد (ص)
و برای تعجیل در فـــرج مبــــارکشان
دو رکعت نمـــاز مخصوص و یکصد صلوات
موضوع :