نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 867 ) 

                                                                        

ســوره 11 : هــود ( مـکّــی ـ 123 آیه دارد ـ جزء دوازدهم ـ صفحه 221)


  ( قسمــت بیست و سوم )


نشان سعادت و شقاوت

 

جزء دوازد هــم صفحــه 233   آیه 103 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِکَ یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ  

  

 تفسیـــر لفظـــی :

 

قطعا در این [یادآوری ها] براى کسى که از عذاب آخرت مى ‏ترسد عبرتى است

آن [روز] روزى است که مـــــــــــردم را براى آن گــــــــــــرد مى ‏آورند

و آن [روز] روزى است که [جملگى در آن] حاضر مى‏ شوند



 تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش دوم ] 

 

در پست قبل بیان شد که :

روزهای دو جهان پنـــــــج روز است :

و روزهای اول تا سوم را در آن پست بیان کردیم ،

و اینک ادامه مطلب :


 چهارم : روز موعود ؛ که روز مرگ است ،

یعنی آخرِ روزگار و هنگام بـار !

عمـــــــر به آخـــــر رسیـــــده ،

و جان به چنبـــــر گردن مانده ،

و در غرقــاب حیـــــرت افتاده ،

آب حسرت گِــرد دیدگان آمده ،

و روی ارغوانی زعفرانی گشتــه است .

هشیار کسی است که ؛

آن روز را پیوستـه برابر چشم خویش دارد ،

و ساعتی از یاد آن نیاساید .

که مصطفی(ص) فرمودند :

هشیارترینِ شما کسی است که ؛

بیشتر به یاد مرگ است ،

و با حزم ترینِ شما کسی است که ؛

نیکوتر برای مرگ آماده است .

و نشانه ی خِرَد ؛

دوری از سرای نمرود ،

و بازگشت به دار خلــــــــــود ،

و آمادگی برای روز نشــــــــور است .


پنجم :روز ممدود ؛ و آن روز رستاخیـــــــز است ،

که خلق اولین و آخرین همگی در آن روز حشر کنند ،

و ایشان را دو گروه کنند :

گروه نیک بختان و گروه بدبختان ،

در این آیت بیان حکم ازل ،

که سعادت و شقاوت خلق رفتــــه ،

گروهی را به داغ خود گرفتــــه ،

و با عیبشان خریـــــــــــده ،

و نامشان در جریده ی سعیــدان کرده ،

و گروهی را مُهرِ شقاوت بر دل هاشان نهاده ،

و در ردیف شقیّــــــــان آورده است .

سعید پیش از عمــــل رستـــــه ،

و کارش به قبـــــــــول بستـــــه ،

و شقیّ به تیر بدبختی خستـــه ،

و به میــــــــخ ردّ وابستــــــــــه !

چه تــــوان کــــــرد ؟

حـاکـــم ، حکــــمِ عــــدل رانــــــــده ،

و کاری است که در ازل بوده و رفتـه ،

نه افــزوده و نه کاستـــــــه !

چرا چنین است ؟ چون او خواستـه !

 

عارفی را از انفاس نیک بختان و بدبختان و فرق میان آنان پرسیدند :

گفت ؛ نَفَسِ بدبخت ، دود چراغی است کُشتـــــــه ،

در خانـــه ای تنــــــــگ و بی در ،

و نَفَسِ نیک بخت ، چشمه ای است روشن و روان ،

در بوستـــانی با بَــر و آراستــــــــه !

از عارفی دیگر علامت سعادت و شقاوت پرسیدند :

گفت نشان سعــادت ؛ پنـــــج است ؛

دلی نرم در عبادتِ حقّ به دست آوردن ،

از بیم عقوبت بسیار گریستن ،

به دنیـــــــا بی میــــــــل بــــودن ،

آرزو را کوتــــــــــاه کـــــــــــــردن ،

بر حیـــــــا و شـــــرم زیستــــــن .

و نشان شقــــــاوت ؛خلاف این پنــــــج است :

دل سخت ، چشم تهی از اشک ، میل به دنیـا ،

آرزوی دور و دراز ، بی شرمی و بی حیـــائی .


اَلسَّــــلامُ عَلَیـــکَ

 

این جمعه هم گذشت و نیامدید آقــا !


و ما همچنان انتظارتان را می کشیم


و دعـای فَـــــرَج می خوانیـم





موضوع :