نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 800 )
ســوره 9 : تـوبــه ( مـدنـی ـ 129 آیه دارد ـ جزء دهم ـ صفحه 187 )
( قسمــت بیست و دوم )
رقـم سعــادت
جزء د هــم صفحه 195 آیه 51 )
این سوره چون از عذاب و تهدید کافران و مشرکان آغاز شده و اعلام برائت و بیزاری از آنها را در بر دارد ، و کافران و مشرکان مشمول عفو بخشش و رحمت خداوند نیستند ، استثنائاً برخلاف تمام سوره های قرآن ، بدون بسم الله الرحمن الرحیم شروع گردیده است .
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
تفسیـــر لفظـــی :
بگو جز آن چه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمىرسد ،
او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند
تفسیر ادبی و عرفانی :
آن چه خــوبـــی است به تقـــدیــــــــر خــــــدا است ،
و آن چه بـــــــــدی است به کــــردار مـــــا است ،
خـــــداونـــــــد می فرمایـــد :
تمام خیر و شرّ
و همه ی سود و زیان ،
و نیــــــــــاز و بی نیــــــــــــازی ؛
همه به خواست خداوند و به تقــدیـــــر اوست !
و همه چیـــــز به قـــدرت و مشیّت او است ،
موی بر تن نجنبــــد جز به اراده ی او ،
خطـــری نیـــاید جز به علــــــم او .
[ لا رَطبٍ وَ لا یابِس الا فی کتابٍ مبین ]
نوشتــــه انـــــد :
روزی در بصره دو جنـــــازه را می بردند ،
و مردم به یکی برای تبرک پارچه می انداختند ،
و به دیگری سنگ پرتاب می کردند !
یکی سبب را پرسیــــــد !
گفتند : در این شهر مؤذنی بود که
چهل سال در زهـــد و عبــــادت گذرانید ،
روزی به وقت اذان که بانگ نماز کرد ،
دل در سرِ زلف خوب روئی (غیرمسلمان) گم کرد !
آن خوب روی به دو شرط رضایت به همسری او داد !
یکی ایـــن کــــــــه خمـــــــــــر خـــــــورَد !
و دیگر آن که زنّــــــــار (1) بندد !
اذان گو ؛ هر دو را پذیرفت !
آن خوب رو چون انجام دو شـــرط را دیــــد گفت :
قدمِ اختیـــــارِ مـــــا را در این مواصلت بریدند !
و دوش جفت ما را در آخرت به ما نمودند !
و شغل ما را به مراد مــــــا بساختند !
آن گاه شهــــــادتین را ادا نمود !
و بر مسلمانی جـــــان داد !
چون این خبــر به اذان گو رسیـد ،
از حیــــرت و حســرت آهی کشیــــد ؛
و بر کافـــری جـــــــان داد !
اکنـــون آن جنـــازه که گل باران می کنند ؛
و برای تقرب و تبرک دستارها بر آن می اندازند ؛
جنـــــــــازه آن زن است !
و آن که سنـــگ باران می کنند ؛
جنــــازه ی آن مـــؤذن است !
... وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
اهل ایمان را از توکّـــــل چاره نیست ،
آن را که توکـــــــــل نیست ؛ ایمــــــان نیست ،
توکل بر کسی باید کرد که عـــزیـــــز و رحیــــــم است ،
بنگر تا اعتماد بر کسی نکنی که امروز هست و فردا نیست !
توکل بر پادشاهی کن که همیشه زنـــده و جاویدان و پاینده است .
از مرغان هــــــوا توکل بیامـــوز !
آنها بامدادان از لانه ی خود بیرون آیند ،
بی زار از خود و بی زار از خلق !
چون شب در آید حوصله (2) آنها پر از دانه !
و شادان باز گردند به آشیـــــــانـــــــه !
اگر بر خــــدا توکل کنیـــد و مانند مرغان پیِ دانه روید ؛
خداوند روزیِ شما را مقرر و بر جــــا نهاده است !
الهــــی ؛
ای دهنــــده ی عطا ،
ای پوشنــــــــده ی خطا ،
کار پیش از آدم و حـــوا است ،
و عطا پیش از خوف و رجــــا است ،
اما آدمی به سبب دیــــــــدن مبتــــلا است ،
خاصه ی خداونــــد آن بنده ای است که ؛
از سبب دیــــدن رهــــــــــــــا است ،
اگر آسیای احــوال گردان است ،
قطب مشیّت به جـــا است ،
پس حکـــــــم ، آن است که در ازل راندند ،
قسمـــــت ، آن است که در ازل کردند ،
یکی را که رقم سعادت کشیدنــــد ؛
معصیت ، او را زیــــان نــــــــه !
یکی را که حکم به شقــاوت دادند ؛
از طاعت او را ســــــــــودی نـــــــــــه !
-----------------------------------------------------------------------------------
(1) زنّـار : نوار یا گردن بندی که نصاری با صلیب کوچکی به گردن خود آویزان می کنند .
کمربند یا رشته ای که کشیشان به کمر خود می بندند.
(2) حوصله : چینه دان مرغ . ژاغر . بمعنی صبر و تحمل هم گویند
موضوع :