نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 795 )
ســوره 9 : تـوبــه ( مـدنـی ـ 129 آیه دارد ـ جزء دهم ـ صفحه 187 )
( قسمــت هفـدهـــم )
غــم یـــار
( جزء د هــم صفحه 192 آیه 35 )
این سوره چون از عذاب و تهدید کافران و مشرکان آغاز شده و اعلام برائت و بیزاری از آنها را در بر دارد ، و کافران و مشرکان مشمول عفو بخشش و رحمت خداوند نیستند ، استثنائاً برخلاف تمام سوره های قرآن ، بدون بسم الله الرحمن الرحیم شروع گردیده است .
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ
هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ
تفسیـــر لفظـــی :
روزى که آن [گنجینه]ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانى و پهلو و پشت آنانرا با آنها داغ کنند
[و گویند] این است آنچه براى خود اندوختید پس [کیفر] آنچه را مى اندوختید بچشید
تفسیر ادبی و عرفانی :
داغیِ تن را در این آیت به پیشانی و پهلو و پشت تخصیص داد !
چون بخیــــــل هرگاه مورد درخواست مسائلی واقع شود ،
نخست پیشــــــانی را در هم کشد ،
ناچــــــــار بر آن داغ نهنــــــد !
و پهلو که از سرِ کبـــر بر درویش زند ،
و پشت که برگردانـــــد !
تا دانی که درویش را در آن حضرت جاه و مقدار است !
و شــــــرف درویش آن است که ؛
همچنان که توانگر اعتماد بر دنیــا دارد ،
او اعتمــــــــــاد بر مولــــــی دارد !
هرگاه توانگری به خــــــــدای تقرب کند ؛
به وسیله ی درویش کند !
و اگر درویش به توانگــــر از بهر دنیــــا تقرّب کند !
از دیـــن برآیــــــــد !
از این رو است که پیامبر (ص) فرمودند :
هرکس توانگری را به جهت توانگریش فروتنی کند ؛
یک سوم دین خود را از دست داده !
و اگر به زبــــان ، او را مـــــدح (تملق) گوید ؛
دو سوم دین خود را از دست داده !
و اگر به دل ، او را تعظیــــــم (کرنش) کند ؛
همه ی دین خود را از دست داده است !
که گفتـــــه انــــــد :
درویشِ با دین نزد توانگر رود ، بی دین بیرون شود !
و توانگرِ گناهکار پیش درویش رود ، بی گنـــــاه بیرون رود !
غـــم یـــــار
بــــاده از پیمــــانــــه دلــــدار ، هشیـــارى ندارد
بىخـــــــودى از نوش این پیمانه ، بیدارى ندارد
چشم بیمار تو هر کس را به بیمـــــارى کشاند
تـا ابــــد این عاشـــق بیمـــــار ، بیمارى ندارد
عاشق از هر چیز جز دلدار، دل برکنده خامش
چونکه با خود جز حدیث عشق ، گفتارى ندارد
بــــا کـــــه بتوان گفت از شیرینى درد غم یار
جز غــــم دلدار ، عاشق پیشه غمخوارى ندارد
بر ســــر بـــــــــالین بیمار رخت، روزى گذر کن
بین که جز عشق تو بر بالین ، پرستــارى ندارد
لطف کن اى دوست، از رخ پرده بگشا، ناز کم کن
دل تمنـــایى ز دلبــــــر غیــــر دیـــــــــدارى ندارد
[ دیوان امام خمینی (ره) ص 77 ]
موضوع :