درد مشتـاقــان
موضوع :
نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (474)
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )
( قسمت هشتـــاد و پنجــم )
بســاط صفــــا
( جزء دوم صفحه 33 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
215 ـ یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ
وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ
وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ
تفسیر لفظـــی :
(ای حبیب ما ) ؛ از تو می پرسند در راه خدا چه انفاق کنند ؟ بگو : هرچه مال از نفقه کنید پس بر پدر و مادر کنید ،
و بر خویشاوندان و یتیمان ، و بی چیزان ، و درویشان ، و راه گذریان و مهمانان دهید ،
و آن چه شما از مال خود در راه خدا خرج کنید خداوند بدان آگاه و دانا است .
تفسیر ادبی و عرفانی :
مال باختن در راه شریعت نیکوست ،
لکن نه چون جان باختن در میدان حقیقت ،
به وقت مشاهدت ، از غیر جدا شدن نیکوست ،
لکن نه چنان که از خویشتن جدا شدن ،
و قدم بر بساط صفــــــــــا نهادن !
از غیر جدا شدن ، سر میدان است
کار آن دارد که در خم چوگان است !
یکی از شریعت می پرسد که از مال چه دهیم ،
و چگونه خــــــــرج کنیم ؟
پاسخ می شنود : از دویست درم ، پنج درم ،
و از بیست دینار ، نیم دینار دهید ،
دیگری همان را از حقیقت می پرسد ،
پاسخ می شنود که :
با تو ، به جان و تن قناعت نکنید!
آری ؛ حدیث مزدوران ، دیگر است ،
و داستان عارفان ، دیگر !
معرفت مزدور تا جان شناختن است ،
و معرفت عارف تا جان باختن ،
مـال و زر و خیــر رایـگان باید باخت
چون کار به جان رسید ، جان باید باخت !
در آن دو آیه ، یکی اشارت است به انفاق عابدان
از مال خویش ، تا به معرفت رسند ،
دیگری اشارت است به انفاق عارفان از جان خویش ،
به حکم جهــــــاد ، تا به معرفت رسند !
[این تصویر هم برای تقــدیـــــر از رئیس جمهوری که با ایتـــــــام افطار می کند]
نوشته اند :
دزدی به منزل عالِمی رفت که کس نداشت ،
به غفلتِ عالِم ، ساعتش را بربود و بر جیب گذاشت ،
عالِم مهمان ناخوانده را پذیرائی نمود و موعظت آغاز کرد !
در حین صحبت ، ساعت مسروقه در جیب دزد زنگ بخورد !
و دزد متوحش بگردید از ترس رسوائی !
عالِم که ماجرا دریافت ، به مصلحت خود را به کَـــــری زد !
تا وانمود کند که صدای زنگ ساعت را نشنیده است !
و آبـــــــــروی (!) دزد نزد عالِــــــــم نریخت !
دزد که به خیال کَـــــــــر بودن عالِــم آسوده خاطر بگشت ،
ساعت را ببــــــــــــرد !
عالِم شب به خـــواب دیـــد که :
اکنون به ساعتی نجـــــــات یافتی !
چون آبــــروی میهمــــان نبــردی !
اگر چه دزد بــود !!
ای عـزیـــز ؛
آیا شده تا کنون بتـــــوانی آبروئی را بِبَـــری و نَبُـــردی ؟
چه بسا برای بی ارزش ترین متاع،
آبروی چندین ده ساله مسلمانی را می برند !
و اصلاً احســـاس گنــاه و شــــــرم هم نمی کنند !
آیا شده برای حفظ آبروی مسلمانی
کوچکترین اقــــدام و یا از خودگذشتگی کرده باشی ؟
یا این که اگر دستت برسد ،
درصــدد افشـــاگــــری و مـــچ گیــری دیگران هستی ؟ !!
و چه بسا افرادی برای بالارفتن از نردبان ترقی
دیـــوارهای آبــــروی دیگران را فرو می ریزند !
و چه بسا افرادی که برای آبــــاد ساختن خانه خود
ساختمان چندین ساله دیگران را خراب می کنند !
و چه بسا ساختمان های عظیمی که
بر ویــــــرانی ساختـــــه های دیگــــــــران استــوار گشته !
پس به هـــوش باشیـــــــم
که اگر به هوش نباشیم
زمانی به هوشمـــان می آورند که
ممکن است دیگر خیلی خیلی دیـــر شده باشد !
و امّـــــــا مشکلات مـــــا !
همه مشکلات و گرفتاری های ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
السلام علیــک
یا اباصــالح المهـــدی
پس برای تعجیــــــــــل در فـــــرج مبارکشان دعا کنیم
اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم
نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (473)
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )
( قسمت هشتـــاد و چهــارم )
دُرّ شب افـروز
( جزء دوم صفحه 33 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
214 ـ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء
وَ زُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ
تفسیر لفظـــی :
شما می پندارید که به بهشت می روید ؟ آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند و گرفتار بیمناکی ها و نگرانی ها
و تنگی ها و نیازمندی ها شدند به شما نرسیده ؟ که آنان را از آن همه بلاها لرزانیدند تا آن که پیغمبر آن ها
و کسانی که ایمان آورده بودند گفتند : پس آن یاری ای که خدا وعده داده کجا و کی خواهد بود ؟
آری ؛ آگاه باشید ! که یاری خداوند نزدیک است .
تفسیر ادبی و عرفانی :
خبر نداری که پیوستن در گسستن است ؟
و زندگانی در مردن ؟
و مراد ها در بی مرادی ؟
پروانه ، شمع را وصال ،
در وقت سوختن است !
و شمع را زندگی در سر بریدن !
نتوان گفتن حدیث خوبان آسان
آسان آسان حدیث ایشان نتوان !
درد دین خود بوالعجب دردی است کاندر وی چو شمع
چون شوی بیمـار ، بهتــر گردی از گـــردن زدن!
باغ فردوس و بهشت برین ،
باغی و راغی است ،
لیکن راه آن دشوار است و گلبنی پرخار!
تا هرکسی و هر نا اهلی دعوی آشنائی نکند ،
و مثال آن دریا است که
قرارگاه آن جواهر گران بها
و دُرّ ثمین است ،
آن گاه نهنگان را نگاهبان آن گوهر ها ساختند !
و دو تن برخیزند و در طلب آن عشق ورزند ،
و به کناره ی دریا شوند ،
یکی از آن ها چون سختی کار و دشواری پیکار بیند
بترسد و از آن طلب گام باز نهد !
این کس صاحب آرزو و پنداشت باشد ،
که پندارد این کار به مجرد آرزو به دست آید
و بی رنج به سرِ گنـــج می رسد !
غافل از آن که عزت شرع ، او را می گوید :
که دین داری به آرزو و خود آرائی نیست !
و نمی داند که :
با مــات همـی نهفتـه رازی باید
وز مـات همی به خود نیـازی باید
الحق تو نکو ی مرغی ای زاغ سیاه
کت جفت همی سپیـد بازی باید !
آن دیگر مرد که خداوند ارادت بود ،
عشق جمال آن گوهر شب افروز ،
دیده ی عقل او را از اهوال آن دریا بردوزد ،
تا از آن معانی هیچ به خود راه ندهد ،
و آن جمال هر لحظه و ساعتی بر وی جلوه کند !
تا او عاشق تر و شیفته تر گردد !
همان دم به دریا سرنگون شود ،
اگر سعادت مساعدت کند ،
و توفیق رفیق شود ،
دُرّ شب افروز به دست او رسد ،
و اگر به عکس آن باشد ،
جانش را نهنگان به غارت برند ،
و نامش در دفتر لاابالی ثبت نمایند !
چون من دوهزار عاشق اندر ماهی
می کشته شوند و بر نیاید آهی !
حسن یوسـف کف موسی دم عـیسـی داری
آنچه خوبــــان همه دارند تـــو یکجـا داری
همه مشکلات و گرفتــــاری های ما
ناشی از غیبت طــــولانــــی مولایمــــــان
محبــوب دل هـــا و منجـــی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
پس برای تعجیل در فـرج مبارکشـان
دعـــــا کنیم
نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (472)
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )
( قسمت هشتـــاد و ســـوم )
نــور رســول الله (ص)
( جزء دوم صفحه 33 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
213 ـ کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ
لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ
بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ
اللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
مردم همه یک گروه و یک ملّت بودند ، خداوند پیمبران را فرستاد که مؤمنان را بشارت
و کافران را بیم دهند ، و با آن ها نامه فرستاد ، براستی و درستی ،
تا میان مردم در آن چه با هم اختلاف دارند ، به حق حکم کنند ، ولی از میان آن گروه ،
تفرقه نینداختند و اختلاف نکردند مگر کسانی که کتاب به آن ها فرستاده شده ،
آن هم پس از آن همه پیغام های روشن ! و به واسطه حسدی که داشتند ،
آن اختلاف و دو دستگی میان آنان نمایان شد ،
پس خداوند کسانی را که استعداد ایمان داشتند راهنمایی کرد
تا به آن چه دیگران در آن اختلاف کرده بودند ایمان بیاورند ،
و به توفیق و خواست خداوندی ، حق را پیروی کنند ،
که خدا راهنمای آن کس است که بخواهد به سوی حق در راه راست رود .
این آیت به ذوق جوانمردان طریقت اشارتی و رمزی دیگر دارد !
می گوید : خداوند عالم ،
دارنده ی جهان و دانای نهان ،
در آغاز که خلق را آفرید ،
در پرده ی تاریکی آفرید ،
و چون در نهاد چنین بود ،
تاریکی همه عالم خلق را فرا گرفت !
و در آن پرده ی تاریک ، همگی یک گروه بودند ،
که جملگی در تاریکی غیب گِـــرد آمده ،
و همگی اسیر نهاد خویش بودند ،
در خرابات نهاد خود برآسوده است خلق
غمزه بر هم زن یکی تا خلق را بر هم زنی !
پس ، از جهان بی نهایت ،
بریدی سوی آن خلق رسید ،
و آگهی داد که :
خداوند خلق را در تاریکی آفرید ،
و نــــــــــور خود را بر آنان بیفکند ،
پس هرکس را که آن نـــور اصابت کرد راه یافت ،
و آن که به آن روشنی نرسید گمراه شد ،
آن نـــور ، رســـول خـــدا(ص) بــــود ،
که از بی نهایت روی به آن ها نهاده ،
و همه از درِ آگاهی درآمدند ،
در حالی که همگی اسیر ارادت ،
و مقهــــــــور مشیّت ،
گوش بر بخت خویش نهاده ،
که بر ایشان چه حکم رانَد ،
آنگاه دست تقدیر ایشان را به دو صنف کرد ،
نیک بختــــــــان ، بد بختــــــــــان ،
نیک بختان را گفت : اینان بهشتی اند ،
و بدبختان را گفت : ایشان دوزخی اند ،
می گوئیم بی آن که از ملامت کسی باک داشته باشیم ،
و ما را رسد ، هرچه کنیم ،
و در آن پشیمانی نیست ،
لختی اهل سعادت ، بی هیچ موافقت ،
لختی اهل شقاوت ، بی هیچ مخالفت !
پس هرکه ایمان آورد سود او بود ،
و هرکه کفـــــــر آورد ، زیـــــــان او بود !
نه آن ها که وفــــــــا کردند ما را سودی است ،
و نه آن ها که جفــــــــا کردند ما را زیانی است !
مَثَل مؤمن و کافـــــــر به داستان بازرگانی مانَد
که مِشک داشت و از ترس راهزنان ،
آن را در میان مشتی انگدان (گیاه انغوزه) نگاه داشت ،
که انگدان بد بو ، بوی مشک گرفت !
و مشک خوش بوی ، بـوی بد انگدان گرفت !
چون بازرگان به مقصد رسید ، و ایمن شد ،
بساطی فراهم ساخت و مِشک و انگدان را بر آن نهاد ،
تا آن که باد جهیدن و نسیم وزیدن گرفت ،
و هر دو بوی عاریتی را از دست دادند !
و بوی اصلی خود را پراکندند !
و دوام و خوش رنگی انگدان از آن مِشک شد !
که روشن و با دوام گشت ،
و سیاهی و تیرگی مِشک به انگـــــدان رسید ،
که رنگ آن تیــــــــره و سیـــــــاه گشت !
همچنین در نهـــــاد آدمــــی ،
بـــــــوی مؤمــــــن به کافــــــر رسید !
و بوی کافــــر به مؤمـــــن رسید !
پس آن خوبی ها و حسنات
که در دنیا از کافر به وجود آید ،
همه از آن رائحه ی مؤمن است !
و سیّئات و بدی ها که در دنیا از مؤمن به وجود آید ،
از رائحه ی کافـــــر است ،
و فردا که بساط عدل الاهی بگسترانند ،
و باد عنایت بگشایند ،
حسنـــــــــــات کافــــــــــر با مؤمـــــــــن شود ،
و سیّئــــات مؤمــن با کافـــــر شود !
و حکم اوّلی و قضـــاء ازلی در رسد !
عــاریــــت واسِتانَد !
اصل به اصل برگردد ،
پــــــــــاک ، پـــاک شود
و ناپــــــــاک ، ناپــــــــاک بماند !
این جمعه هم گذشت و نیـــامد !
همه مشکلات و گرفتاری های ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم