سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1989293
  • بازدید امروز: 28
  • بازدید دیروز: 36
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید   ( 1101 )                                                                          

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت نهم )


تسلیم و تفویض



 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 24 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَاذِکْرُ مَن مَّعِیَ وَ ذِکْرُ مَن قَبْلِی

بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَایَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

آیا به جاى او خدایانى براى خود گرفته‏ اند بگو برهانتان را بیاورید

این است ‏یادنامه هر که با من است و یادنامه هر که پیش از من بوده

[نه] بلکه بیشترشان حق را نمى ‏شناسند و در نتیجه از آن روی گردانند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

این آیت اشارت است به یگانگی حق تعالی ؛

و یکتا بودن پروردگار ؛

به صفت تفرّد و وحدانیّت ،

و اصل توحید هم پرواز در آسمان تجرید ؛

و به پا داشتن احکام آن به تفرید است .

و بریدنِ بیم و امید از خودی و بیگانه ،

و تسلیم و تفویضِ امر به خدای یگانه ،

که هرطور که اراده کند حکم نماید ،

( هرچند بدون تسلیم و تفویضِ ما هم چنین کند )

ای جوانمرد ؛

بدان که یکی تو را ، از همه کافی است !

ولی همه تو را ، از یکی کافی نیست !

و آن یکی ؛ خداست ،

اگر حق تعالی با تو باشد ؛ همه را کفایت کند ،

و اگر هزاران یار و یاور داشته باشی ؛

و خدا با تو نباشد ؛

همه ی آنان به دست تو باد باشد نه یار !


رسول خدا (ص) در غار به همراهش که از دشمن وحشت کرده بود ؛

فرمود : نترس ؛ خدا با ماست ،

خداوند عنکبوتی را که ضعیف ترین و عاجزترین حشره است امر کرد ؛

که برو درِ آن غار زاویه ی خود را بزن ؛ تا بدرقه ی ایشان باشد ،

و او در دهانه ی غار تار ها تنید ، و دشمن آنان را ندید !

و به کبوتری امر کرد تا در دهانه ی غار تخم گزارد ،

تا دشمن شک نکند و مطمئن شود کسی درون غار نرفته !

ملاحظه کنید ؛

هیچ حشره ای در عالم عاجز تر از عنکبوت ؛

و هیچ خانه ای سست تر از خانه ی او نیست ؛

چون خداوند اراده کند کسی را حفظ نماید؛

این چنین حفظ نماید !

و پرده ای از لعابِ عنکبوت بر دهانه ی غار تَنَد ؛

و جلو دید مشرکان و کافران و دشمنان را بگیرد ،

و چون بخواهد دشمن را هلاک کند ؛

نمرود را به پشّه ای ناچیز هلاک سازد !

پس او خداوندی است که ؛

هرچه خواهد کند بتواند ؛

و توانائی خویش را بر هرچه خواهد بنماید !


[ و عجیب تر این که خداوند تبارک و تعالی در این تار سست ، قدرتی نهاده

که امروزه از آن جلیقه ضد گلوله ساخته اند که هم سبک وزن است و هم حافظ بدن !!! ]

 

تفسیر آیه شریفه از نگاه دیگران :

على‏ علیه السلام فرمودند:  همانا با نزول قرآن به پیامبر ، علم پیامبران پیشین و علم اوصیا و علم آنچه که تا قیامت رخ مى‏ دهد، داده شده است.

آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود کهخداوند به پیامبرش مى فرماید : « هذا ذکر مَن معى و ذکر مَن قبلى...»

بنابراین قرآن ، حاوى علم ما کان و ما یکون است.

پیام ها :

1 ـ  هر کس از خداوند واحد دور شود، در دام خدایان متعدّد مى‏ افتد. « أم اتّخذوا من دونه آلهة »

2 ـ پیامبر باید با مردم برخورد استدلالى کند و از آنان برهان بخواهد. « قل هاتوا برهانکم »

3 ـ  توحید ، داراى دلیل است ، « لوکان فیهما...» امّا شرک هیچ دلیلى ندارد. « قل هاتوا برهانکم »

4 ـ در اصول عقاید نمى ‏توان تقلید کرد. « قل هاتوا برهانکم »

5 ـ  توحید پیام تمام کتب آسمانى است. « ذکر مَن معى وذکر مَن قبلى »

6 ـ‌ کتب آسمانى مایه زنده شدن فطرت خفته و یادآور دانسته ‏هاى فراموش شده است. « ذکر من معى و ذکر من قبلى »

 7 ـ  در فضاى جهل ، نه اقبال اکثریّت ارزش دارد و نه اعراض آنها. « اکثرهم لا یعلمون الحقّ فهم معرضون »

[ برگرفته از تفسیر نور ]



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1099 )                                                                            

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )

  ( قسمــت هفتم )

مهــدِ عهــد

 

معرفی شهرهایی که تاریخ آن ها را نابود کرد

( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 22 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ

   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

اگر در آنها [زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین وآسمان] تباه مى ‏شد

پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى ‏کنند

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

اگر دز آسمان و زمیــن ؛ جز خدای یگانه ؛ خدایانی بودی ؛

میان ایشان پیوسته نـــــــزاع بودی ،

و عالَم همه خراب گشتی ،

این آیت اشارت به قطع علاقه و ترک اسباب دارد ؛

و هرکه را دیده بر اسرار این آیت افتاد ؛

و توفیق ، رفیق خود یافت ،

دیده از نظرِ به غیر بردوزد ؛

و خرمنِ طمع و چشمداشت به خلق را بسوزد !

و با دلی بی غبار ، و سینه ای بی بــــــار ؛

منتظر الطاف الهی باشد ،

تا حق تعالی به لطف خود ؛

کار او بســـــــــازد ،

و دل او را در مهــــد عهــــــد بدارد ،

و به آن چه در ازل برای او مقرر داشته عمل کند ؛

و اعتمادش به خویشتن و خدای خویش باشد !

تفسیر آیه شریفه از نگاه دیگران :

خلاصه تفسیــر :

( لوکان فیهما الهه الا الله لفسد تافسبحان الله رب العرش عمایصفون ) :

(اگر در آسمان و زمین خدایی جز خدای یکتابود، تباه می شدند،

پس پروردگار عرش ازآنچه وصف می کنند منزه است)

 همچنانکه بارها اشاره کرده ایم نزاع میان بت پرستان و موحدین در یگانگی معبود یا تعدد آن نیست ، و در اینکه یک معبود واجب الوجود تمام موجودات عالمرا آفریده هیچ اختلافی وجود ندارد ، لکن نزاع در الــه به معنای رب است ، که بت پرستان تدبیر عالم را به موجوداتی شریف و مقرب درگاه آن معبود خالق نسبت می دهند ، و می پندارند خالق عالم در تدبیر آن نقشی ندارد ، و تدبیر را به الهـــــــه ها واگذار نموده و به همین دلیل هم می گویند باید آن آلهـــه و بت ها را بپرستیم تا ما را در نزد خــــــدا شفاعت کنند و به او نزدیک نمایند،

همچنانکه میفرماید ( ولئن سالتهم من خلقهم لیقولن الله ) ( اگر از آنها بپرسی که چه کسی آنها را آفریده ، هر آینه می گویند، خدا )

و در مورد بت ها می گفتند (هؤلاءشفعاء ناعند الله) ( اینها واسطه های ما در نزد خدا هستند)

اما آیه شریفه با حجتی قاطع این پندار آنها را از اساس ویران می کند که ماحصل آن این است :

اگر فرض شود که برای عالم آلهه متعددی غیر خدا باشد، ناچار باید در ذات باهم اختلاف داشته باشند وگرنه چند الـــه نمی بودند و همین اختلاف در ذات مستلزم اختلاف در اراده و تدبیر است و همین که اختلاف در امر تدبیر عالم به میان آید، تدبیر هر یک ، تدبیر دیگری را فاسد و زایل می کند و آسمان و زمین رو به تباهی می گذارند .

 اما وحدتی که در نظام عالم برقرار است دلالت می کند که مدبر عالم وجود نیز واحــــــد است و عالم جز یک الـــــه ندارد که همان موجد وخالق عالم است .

حال اگر کسی اشکال کند که همین تزاحم و اختلافی که دربسیاری از اسباب و علل عالم می بینیم ، در اثبات فساد و عدم وحدت آن کفایت می کند ؛ در جواب می گوئیم تزاحم عللی که در نظام عالم دیده می شود از قبیل اختلاف و تزاحم دو علت است که تحت یک تدبیر واحد می باشند و لذا اختلاف و تزاحمشان به گونه ای نیست که یکدیگر را باطل کنند و یا با اختلاف خود ، قوانین عمومی و کلی حاکم بر عالم وجود را نقض نمایند.

باز ممکن است گفته شود ، اختلاف و تزاحم در اراده آن معبودها زمانی پیش می آید که آنها آگاه و با شعور نباشند اما چه مانعی دارد که چند الهه متعدد از روی شعــور و منطق باهم مشورت نمایند و قرار بگذارند که اعمالشان مخالف یکدیگر نباشد ؟ در جواب می گوئیم چنین فرضی غیر معقول است چون این امر در میان آدمیــــــان معمول است که افعالشان را به مقتضای قوانین عقلی برگرفته از حقایق خارجی با یکدیگر تطبیق می دهند تا به هدف مشترکی برسند ، اما پروردگار مدبر عالم چنین نیست بلکه نظام خارجی ، همان فعل اوست و به عبارت دیگر مصالح ، تابع فعل خداست نه متبوع آن ، پس چگونه متصور است که چند معبود به خاطر مصالح عالم وحدت نظر و عمل پیدا کنند؟

[ در این مورد می توان اعضاء هیئت دولت کشور های کنونی را مثال زد ؛ بدین صورت که رئیس دولت یکی است ، ولی وزراء ، متعدد و با سلیقه ها و گرایش های خاص ! و بسیار مشاهده میشود که اختلاف نظر وزراء ، باعث اختلال در انجام امور کشور می گردد . ]

آنگاه در خاتمه آیه خدای متعال را از توصیف مشرکان منزه مینماید چون آنها برای خداوند در امر تدبیر عالم شریکانی قائل بودند. لذا کلمه (عرش ) در اینجا کنایه از مُلک است ، یعنی خدای مدبر و مالک عالم از توصیفات آنها مبری و منزه می باشد.

[ برگرفته از تفسیر المیزان ]

با عرض تسلیت شهادت روحانی مبارز و مجاهد فی سبیل الله ؛ آیة الله شهید باقرالنمر



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         ( 1096 )

آدرس این وبلاگ در تلگرام
Telegram.me/adabvaerfan
َ

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )

( قسمــت چهـارم )

نشانه‏ عظمت و بزرگى


AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

 

( جزء هفدهــم صفحــه 322 آیه 7 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

در حقیقت ما کتابى به سوى شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمى‏اندیشید .


 

نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

این آیت ؛ اهـــل قـــرآن را تشـریفـی است بـزرگـــوار ؛

و تهنیتـــــی است مهــــــــربار ؛

که خـــاک جهــــان غلام قدم های اهـــل قـــــرآن ؛

و عرصــه ی قیـــامت ؛ و صعیــــد سیاست ،

در آرزوی دیــــــدار اهـــــل قــــــرآن ؛

و قــــــدح هــــــای شـــــرابِ کـــوثــــــــر ،

مشتـــــاق لبــــــان اهـــــل قــــــرآن ؛

و درجــــــاتِ جنّـــــاتِ عـــــــدن ؛

و حُـــــــورٌ عِیـــــــن ،

و جـــوی هــــای سلسبیــــــل ،

همه در بنــــد انتظــــــار اهـــــل قــــــرآن است ؛

و از همه عزیـــــــزتر و بزرگــــوارتر آن که ؛

ذات صمدی و صفات سرمدی ،

در اشتیاق اهـــــل قــــــرآن است ؛

که خــــــود فرمـــــــود :

نیکوکاران ، شوق لقای من دارند ؛

و شوق من به لقای آنان بیشتر و بالاتر است !

[ و رسول الله(ص) فرمودند :

خَیرُکُم مَن تَعَلّمَ القرآنَ وَ عَلَّمَهُ

بهترینِ شما کسی است که ؛

قرآن بیاموزد و به دیگران نیز آموزش دهد ]

 

نگاه دیگران به تفسیر این آیه شریفه :

کلمه «ذکـــرکـــــم» یا به معناى وسیلـــه‏ ى تـذکّــــراست

و یا به معناى مایه‏ ى عزّت و نام شما.

کلمه‏ ى «ذکـــــــــر » در لغت به معناىشرافت و شهــــرت نیز آمده است. 


امام کاظم‏ علیه السلام درباره ‏ى این آیه فرموده اند :

مراد از جمله ‏ى « فیه ذکرکم» آن است که در کتاب ذکر شده که اطاعت پس از پیامبرصلى الله علیه وآله براى امام است . یعنى عزّت و شرف شما در اطاعت از امام پس از پیامبر(ص) است.


پیــــام هــــای آیه شریفـــــه :

1 ـ کتاب و قانونى سبب رشد و بیدارى است که از سوى خداوند باشد. « انزلنا - فیه ذکرکم »
2 ـ قرآن ، داراى موقعیّت والا و جایگاه بلندى است. « کتاباً»
3 ـ یکى از اهداف نزول کتب آسمانى، تذکّر و کرامت بخشیدن به انسان‏هاست. « فیه ذکرکم »

4 ـ تاریخ گذشته‏ ى انسان و سرنوشت و آینده ‏ى او در قرآن ترسیم شده است. « فیه ذکرکم »

5 ـ  قوم عرب و سرزمین حجاز از برکت قرآن ، عزیز و نامدار شد. « فیه ذکرکم »

6 ـ اگر انسان‏ ها بیندیشند، حتماً دست نیاز به سوى وحى و کتاب آسمانى دراز خواهند کرد. « أفلا تعقلون »
7 ـ از تمایلات فطرى مردم براى ارشاد آنان کمک بگیریم.

(هر کس میل دارد نامش در تاریخ به خوبى وکرامت بماند ،

خداوند در این آیه مى‏ فرماید: کتابى براى شما فرستادیم که نامتان بماند.) « فیه ذکرکم »

8 ـ تکذیب انبیا ، بى‏ خردى است. زیرا معارف قرآن هماهنگ با عقل است. « انزلنا کتاباً ... أفلاتعقلون » ؛ تنوین در کلمه ‏ى «کتاباً» نشانه‏ ى عظمت و بزرگى است.

[ تفسیر نــــور ]

:

(لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکمافلاتعقلون) : 

هر آینه محققا بر شما کتابی نازل کردیم که یاد بود شما در آن است ، پس آیا تعقل نمی کنید ؟

 این آیه منّتی است از خدای تعالی بر امت اسلام ، به واسطه انزال قرآن ،

پس مراد از ( ذکر شما ) یعنی ذکری که مختص به این امت است و لایق حال این امت می باشد .

ذکری که نهایت و اعلا درجه معارفی را که فهم بشر طاقت دریافت آن را دارد ، متضمن است و در بردارنده هدایت و سعادت نوع بشر بوده و عالی ترین برنامه ای را که ممکن است درجامعه بشری اجـــــــرا شود ، در بر دارد.

بعضی از مفسّــران (ذکــــــر) را در این آیه به معنای شرف دانسته اند. و آیه را چنین معنا کرده اند که شرافت و آبروی شما در گرو قرآن است ، لکن این معنا از سیاق بدور می باشد

 

                                       



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1095 )                                                                                

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت ســوّم )


آفـاقِ دل


 

  ( جزء هفدهــم صفحــه 322 آیه 7 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و پیش از تو [نیز] جز مردانى را که به آنان وحى مى‏ کردیم گسیل نداشتیم

اگر نمى ‏دانید از پژوهندگان کتابهاى آسمانى بپرسید


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

این آیت اشارت است به علم شریعت ؛

که آدمیان بدان مکرّم و محترم ،

و دانایان در دو جهان عزیز و مفخّم ،

از حقّ شنیده در تنزیل ،

از مصطفی(ص) شنیده در بلاغ ،

از استادان آموخته به تلقین ،

مهمتر از علم شریعت ؛ علم حقیقت است !

چرا که علم شریعت آموختنی ؛

ولی علم حقیقت ؛ یافتنی است !

علم شریعت ؛ به تلقین است !

و علم حقیقت از نور یقین است !

علم حقیقت ؛ آفتابی است که ؛

آدمی به نور عزّت ؛ از آفاقِ دل بیند !

و با آن ذات نبوّت و رسالت بشناسد .

... فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ ...

گویند : اهل ذکر ؛ اهل قرآن اند ؛

که در مبانی و معانیِ آن نظر کرده ؛

و به لطایف و حقایقِ آن راه برده ،

و به احکام و مواعظ آن آگاه ،

و ربّ عزّت ؛ دل های آنان را به نور حکمت روشن گردانیده ؛

و چراغ معرفت در باطن ایشان افروخته ،

و مؤمنان به چراغِ دانشِ ایشان ؛ راه حقّ یافته ،

شواهد عزّت و دلائل حکمت ؛

بر ایشان کشف گشته است .

 

 

از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که امام(ع) به آن کسانی که آیه فوق را به دانشمندان یهود و نصاری تفسیر کرده اند خرده می گیرند و می فرمایند : سبحان اللّه مگر چینین چیزی ممکن است ؟ اگر ما به علمای یهود و نصاری مراجعه کنیم مسلماً آنها ما را به مذهب خود دعوت می کنند ! سپس فرمودند : مـــــــــــــا اهـــــــل ذکـــــــــــــر هستیم.

روایت در صدد نفی انحصار است، معنای روایت این است که اگر مشرکان عصر پیامبر(ص) برای آگاهی از این مسئله که پیامبران خدا از جنس بشر بودند وظیفه داشتند به آگاهان اهل کتاب مراجعه کنند مفهومش این نیست که تمام مردم در هر زمانی باید به آنها مراجعه نمایند بلکه هر مسئله ای در هر زمانی باید از آگاهان نسبت به آن مسئله پرسید.

از مصادیق بارز و بی تردید " اهـــــــــل ذکــــــــر " امامـــــــان معصــــــــوم (ع) هستند. آنها هستند که مردم در هر زمینه ای که بخواهند می توانند از آنها بپرسند و بهـــــــــره بگیرند 

از حضرت امام رضـــــــا(ع)  پرسیدند : اهل ذکر چه کسانی هستند ؟

حضرت در پاسخ فرمود: « نحن اهل الذکر و نحن المسؤولون ؛ ما اهل ذکریم و از ما باید سؤال شود ».

همچنین در روایتی از حضرت امام محمد باقر علیه السلامدر تفسیر این آیه شریفه رسیده است:

« الذکر القرآن و ان الرسول اهل الذکر وهم المسئولون ؛  

ذکر قرآن است و اهل بیت پیامبر(ص) اهل ذکرند از آنها باید سؤال کرد.»

در زیارت جامعه کبیره می خوانیم :

« اَلسَّلامُ عَلَی الاَْئِمَّه الدُّعاه ... وَ اَهْلِ الذِّکْرِ... »

 « سلام بر امامان دعوت کننده (بحق) ... و سلام بر شما امامان که اهــل ذکــــر هستید ... »



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید  ( 1094 )                                                           

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت دوّم )


سپـاس نعمـت ‏هـا


 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 322 آیه 4 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

قالَرَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

[پیامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمین مى ‏داند و اوست‏ شنواى دانا


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

در همــه ی آسمان هـــا و زمیــــن ؛

خداست شنونده ی همه ی سخن ها ،

پاســــــخ دهنـــــده ی همـه ی پرسـش ها ،

نیوشنــــده ی همـــــه ی آواز هــــــــا و راز هـــــا .

اوست خواهندگان را بخشنده ی آن چه را که خواهند !

 

 

بیشتر در مورد نعمت هایتان صحبت کنید تا مشکلات تان !

 

یکی نعمت دنیا خواست ، یکی نعمت دین ،

و امّا ؛ نعمت دنیـــــــا چهـــــار است :

صحت ، عافیت ، امنیّت ، فراغت ،

نعمت دیــن نیز چهــار چیـــز است :

طاعـت با تـــــن ،

شهـادت با زبــــان ،

معــرفـت در دل ،

و محبت در ســــر !

و خداوند تبارک و تعالی به فضل و کرم خویش ،

این نعمت هـــــا را از تو دریـــــــغ نداشت ،

تــــــو نیـــــز بــــــه طمـــــــع زیـــــادت ،

شکر و سپاس از وی دریغ مدار ،

کـــــــه فرمــــــود :

...لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ، وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

(آیه 7 سوره ابراهیم)

و هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر به راستى سپاس [خدا را] گزارید، بى‏تردید [ نعمت‏هاى خود بر] شما را خواهم افزود و اگر ناسپاسىورزید، [بدانید که‏] عذاب من سخن [ و دردناک‏] خواهد بود.

شُکـــرِ نعمت نعمتت افزون کند

 

کفـــر ، نعمت از کَفَت بیرون کند

 

مفهوم و مراحل سپاس واقعى

‏برخی مفسران ، سپاس و سپاسگزارى از نعمت‏ها را در قلمرو واژه ‏ها و بیان مى ‏پندارند، و پاره ‏اى آن را به یک عقیده قلبى وحالت درونى معنى مى ‏کنند، در حالى که سپاس و سپاسگزارى از نعمت‏ها از این‏ها برتر و فراتر و گسترده ‏تر است.

سپاس واقعى داراى مراحل چند گانه‏ اى است که نخسیتن گام بلند در این راه ، پاکسازى قلمرو دل و جان ازشرک و پندارهاى شرک ‏آلود و باور این حقیقت است که همه نعمت‏هاى گوناگون ،تنها از آنِ مُنعِم یکتا و بى‏ همتا و پرمهر است ، نه هیچ کس و هیچ قدرت دیگر.  این پایه نخست سپاس مى ‏باشد، که آگاهى و باور است.

گام دوّم در این راه به زبان آوردن این حقیقت و ایمـــــان و توجّه به آن است، که با همه وجود او را سپاس مى ‏گوییم .


امّا سپاس آن گاه کامل و در خور پاداش و فزونى نعمت مى‏ گردد که در میدان عمل تجلّى یابد ، و هر نعمتى را در همان راهى که مُنعِم مقرر فرموده است به کار گیریم ، نه در قلمرو دیگرى، که در آن صورت کفران و ناسپاسى و بیداد پدیدار مى ‏گردد در این حالت بنده زیبنده نعمت نبودن خود را اعلان می کند.

امام جعفـر صادق (ع) در این رابطه فرموده اند :

ادنى الشّکر رؤیة النّعمة مناللّه من غیر علّهٍ یتعلق القلب بها دون اللّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لاتعصیه بنعمة و تخالفه بشىٍ من امره و نهیه بسبب من نعمته.

فرو ترین مرحله سپاسگزارى به بارگاه خدا این است که ( بى آنکه دل شیفته آنها گردد و مُنعِم فراموش شود )  همه نعمت‏ها را از خدا بدانى؛ و نیزبه نعمتى که به تو ارزانى داشته است خشنود گردى ؛ و دیگر این‏که هرگز نعمت ‏ها را وسیله گناه نسازى ، و با بهره ‏وری از نعمت هایش، فرمان‏ ها و هشدارهاى او را نادیده بگیرى.

و نیز فرمـــوده اند :

شکر النّعمة اجتناب المحارم

سپاسگزارى از نعمت‏ها، دورى جستن از گناهان است.

امیرمؤمنان علیه السلام فرموده اند :

اذا وصلت الیکم اطراف النّعم فلا تنفروا اقصاها بقلّة الشّکر.

هنگامى که آغازین مراحل نعمت‏ها به شما رسید، با کمىِ سپاستان مراحل بعدى را از خود نرانید.

چرا که انسان و یا جامعه و تمدنى که سپاس نعمت ‏ها را نمى‏ گزارد و آنها را در راه خداپسندانه به کار نمى ‏گیرد ، در حقیقت با عمل خود فریاد بر مى ‏آورد که در خور نعمت و بهره‏ ورى از نعمت‏ها نیست ؛ و ارزانى‏ دارنده هستى، نباید نعمت‏ها را در دست فرد یا جامعه‏ اى قرار دهد که در خور آنها نیست؛ و همین نکته ظریفى است که رابطه سپاس نعمت و فزونى آنها ، یا ناسپاسى و سلب نعمت‏ها را ترسیم مى ‏کند.



موضوع :


<      1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *