سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1964734
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 80
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[963]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(432    )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت چهـل و ســوم) 

خلوت گاه دوستی

 

 

 

 ( جزء اول صفحه 20 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ

131 ـ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ

یاد گیر و یاد بیاور که خداوند به ابراهیم گفت : رام شو و گردن نه ، و خویشتن فرا من ده ،

گفت : گردن نهادم و خویشتن را فرا دادم ، و خود را به خداوند جهانیان تسلیم کردم ، و بیفکندم .

 

چون خلیـــــل در روش آمد ،

از حضرت عزّت فرمان آمد ؛

که ای ابراهیــــــم ؛

هرکه ما را خواهد ، جمله باید ما را بُوَد !

و تا مرادهای بشری و هوس های نفسی با تو مانده ،

از رنج کوشش به کشش نرسی !

ما را خواهی مـراد مــا باید خواست

یک باره ز پیش خویش بر باید خاست !

خلیل گفت : خداوندا ؛

ابراهیم را نه تدبیر مانده نه اختیار ،

اینک آمده به قـــدم افتقـــــار (1)،

بر حالت انکســـــار (2) ،

تا چـــــــــه فــــــرمـــــــائی ؟

خود را بیفکندم و کار خود به تو سپردم ،

و به همگی به تو باز گشتم ،

فرمان آمد ای ابراهیم ؛

دعوی بس شگرف است ،

و هر دعوی را معنی باید ،

و هر حقّی را حقیقی باید ،

اکنون آماده آزمایش باش !

او را به غیـــــر خـــویــــــش

و جـــــزء خـــویـــــش

و  کلّ خـــویـــــــش امتحـــــــان کردند :

آزمایش اول :

( در مورد غیر خود ) گفتند ؛

از هـــزار ها گله گوسفنــــد

که با هر گله ، سگ ها با قلاده های زرّین است ،

دل بـــردار و همه را در راه خــــــدا خرج کن ،

خلیــل همه را در باخت و هیچ چیز نگذاشت ،

و چون همه آن ها در راه حق بخشیده بود

آن پیــــونـــــد ها استوار تر گشت ،

و عشق و افـــلاس  بـه هـــم پیوست !

مــال و زر و چیز را رایگان باید باخت

چون کار به جان رسید جـان باید باخت

جبـــرئیـــــلکه منــادی حـقّ بـــود گفت :

ای ابراهیم ؛ ما را به به گوسفندان و قلاده زر سگان نیازی نیست !

خلیـــــــل گفت اگر شما را به کار نیست ،

واسِتَدَن (3) هم از جوانمردی به دور است !

جبرئیل گفت : اکنون همه را در جهان پراکنده کنیم ،

در کوه و بیابان ، تا به مراد خود چرخند ،

و جهانیان از آن بهره برند !

پس اکنون شکارچیان گوسفند کوهی

همه مهمان خلیــــــل هستند....

 

آزمایش دوم :

( آزمایش به جزء خود )

او را خواب نمودند و به قربانی فرزند اشارتی رفت !

از آن آزمایش هم نیک از عهده برآمد !

 

آزمایش سوم :

( آزمایش به کُلّ خود )

آن بـود که نمرود ملعون را بر آن داشتند ،

تا آتشی افروخت و خلیـــــل را در آتش انداخت !

نــدا آمـــد : ای آتش بر خلیـــــل سرد باش ،

از شنیدن این ندا خلیـــــل گریه کرد !

جبــرئیــلپرسید چرا گریه می کنی ؟

اگر هـــــزار بـــــارم بسوختی ،

و این نــــــدا مـــــرا بــــودی ،

دوست تر داشتمی ،

ای جبرئیـــــــل ؛ این گریستن

نه برفـــوت روح و سوختن نفس است

بلکه گریــه بر فـــوات (4) نـــدای حق است!

در آن هنگام غلغلی بر صفوف فرشتگان افتاد

که بــــار خــــدایـــــا ؛

ابراهیم بر زمین تو را شناسد به یگانگی

و تو او را می بسوزانی؟

فرمان آمد : آرام گیــــریــــــد !

شما از راز این کار خبر ندارید!

او خلوت گاه دوستی می طلبد

و خواهد که بی زحمت اختیار

در آن خلوتگاه با ما نپردازد!

از اینجا بود که خلیل را پرسیدند

پس از آن روز ، کدام روز تو را خوش تر و سازگار تر بود؟

گفت : آن روز که در آتش نمرود  بــــودم.

که دلم صــــافی بـــــود

و وقتــــــــــم خــــالـــــی

و به حــــق نــــــزدیــــک

و از خـلــــق برکنــــــــــار!

چون ابراهیم از کوره امتحان

خــالــــص بیرون امد

رقم خِلَّـــت برقـــــرار

و خلعت دوستی حق بر او استوار گشت!

و به همه جهانیـــــــان فرمان رفت

که ملت حنیف ابراهیم را پیروی کنید.

---------------------------------------------------------

(1)،افتقـــــار  = فقیر شدن

(2)،انکســـــار  = شکسته شدن

(3)، واسِتَدَن = پس گرفتن

(4) ، فـــوات = گذشتن وقت کاری

این جمعه هم گذشت و نیامد !

.... و ما همچنان جمعه ها را منتظریم

تا جمعــــه ای کـــه تـــو بیــایی

برای تعجیل در آمدنت دعا می کنیم




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (431   )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت چهـل و دوم)

 

( جزء اول صفحه 20 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ

127 ـ رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ

آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ

وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ

خداوندا ؛ بفرست در میان آن ها رسولی از خودشان ، که دانش کتاب دین  و حکمت به آن ها بیاموزد ،

 و آنان را هنر افزاید ، و پاک کند ، که تو با عزّت و با حکمتی !

 

... تا آخر آیه دو مدح است ،

یکی مدح حبیــــب ،

و دیگری مدح خلیــــل ،

که هر دو پیغمبــــر شایستــــه ،

و به افضـــال و اکــــرام ربّـــانی آراستـــه ،

امّا فرق است میان حبیب و خلیل ،

خلیـل مریـــد است ، و حبیـب مـــــراد ،

مریـــد خواهنـــده ، و مـــــراد خواستــه ،

مریـــد رونده ، مـــــراد ربوده ،

خلیـل بر صفت خدمت گزاران بر درگاه ربوبیت ایستاده !

و حبیـب به حضـــرت احدیت ،

در صف نزدیــــکان و هم رازان نشسته ،

این نشستن جای ربــــودگان !

و آن ایستـــــادن مقـــــام روندگان !

اهل معانی گفته اند :

در ترکیب کلمات این آیـــــــه

که نخستین منزل ، منزل نبوت است

باید آیات و روایات پیغمبری خود بر خلق اظهار کند !

و کتاب خــــــدای بر ایشان بخــوانــــد ،

و پس از تــــلاوت ، آنــــان را تعلیـــــم دهد !

یعنی که حقایق و معانی کتاب را به آنان بیاموزد ،

تا دریابند و بدان عمل کنند ،

و از این راه آنان را به علم حکمت رساند ،

و بدان وسیله پاک و هنری شوند ،

و شایسته مجاورت حق گردند ،

این است که تلاوت و تعلیم و حکمت را به ترتیب یک دگر قرار داد ،

تا مردم در سایـــــه پیــــــروی آن به سعـــــــادت برسند !

گفتــــه اند :

عارفی با طفل خود در بیابان به سارقان برخورد ،

و با عنایت حق از دست دزدان گریخت ،

در بین راه طفل به فکر امان و فراغت زمان بودی !

پــــــدر ، طفل خویش را بگفت :

این راهی که می رویم دزدان نشناسند ،

و لذا نمی تـــواننــــد به ما دست یابند ،

این مَثَل ، مثل انسان و شیطان بـــودی ،

چون شیطان راه راست دین بشناختی !

بر ســـــر آن راه بنشستی ، و راه بر رهروان بستی !

ولی بندگان مخلص خــــدای متعـــــال،

با تفضّــــــل خـــــداونـــــــد ،

راهی بشناسند که کس دیگر ،

حتی ابلیس آن را نشناسد !

و چون آن راه برای او ناشناخته بودی !

نتوانستی راهزن آن راه بگشتی !

و آن راه را خــــدای متعـــــال ،

به کس نشــان نـــــدادی ،

مگر به عبـــــاد الله المخلصین !

 

 

میـــــلاد زینــت عبـــادت کنندگان ، ( زیــن العــابدین )

مولای و مقتدای سجده کننـدگان ، ( امام الساجدین )

پیــــام آور قیــــام عاشورائیـــان ، (رئیس المجاهدین)

شَمسِ نَهارِ المُستَغفِــرِینَ ، وَ قَمَـــرِ لَیلَــةِ المُتَهَجِّدِینَ

اَلاِمـــامِ بِالحَـــــقِّ ، اَبِی مُحَمَّــــدٍ ، عَلِیِّ ابنِ الحُسَینِ

صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَـلَیـهِ،

بر شمـــا و همــــه دوستــــــان

و محبّــــان اهـــل بیت علیهم السلام مبـــــــارک

 

اََللهُمَّ صَلِّ و سَلِّم و زِد وَ بارِِک عَلَی اَبِی الأئمَّةِ ،

وَ سِراجِ الاُمَّةِ ، وَ مُحِیِی السُّنَّةِ ، وَ رَفِیعِ الرُّتبَةِ ،

وَ اَنِیسِ الکُربَةِ ، وَ صاحِبِ النُّدبَةِ ، اَلمَدفُونِ بِاَرضِ

الطَّیِّبَةٍ ، اَلمُبَرَّءِ مِن کُلِّ شَینٍ ، وَ اَفضَلِ المُجاهِدِینَ ،

وَ اَکمَلِ الشّاکِرِینَ وَ الحامِدِینَ،

شَمسِ نَهارِ المُستَغفِرِینَ ،

وَ قَمَرِ لَیلَةِ المُتَهَجِّدِینَ ، اَلاِمامِ بِالحَقِّ زَینِ العابِدِینَ ،

اَبِی مُحَمَّــــدٍ ، عَلِیِّ ابنِ الحُسَینِ

صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَـلَیـهِ،

اَلصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَـلَیکَ یا اَبِا مُحَمَّدٍ

یا عَلِیِّ ابنِ الحُسَینِ ، یا زَینِ العابِدِینَ ،

اَیُّهَا السَّجّادُ، یَابنَ رَسُولِ اللهِ ،

یَابنَ اَمِیرِالمُؤمِنِینَ ، یا حُجَّةَ اللهِ عَـلی خَـلقِـهِ،

یا سَیّــِدَنا وَ مَـولانا، اِنّا تَوَجَّهـنــا وَ استَشفَعـنـا

وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلَی اللهِ، وَ قَـدَّمناکَ بَینَ یَـدَی حاجاتِنا

فِی الدُّنیا وَالاخِـرَة ،

یا وَجِیهَاً عِـنــدَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله

حضور در انتخابات ریاست جمهوری

و خلق حماســــــه سیـــــاسی را

در اولویت کارهای امروزمان قرار دهیم



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(430    )

  

 ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت چهـل و یکـــم)

دیـدنِ خــدا

 

( جزء اول صفحه 20 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ

 

127 ـ وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ  

رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ    

 

هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه های خانهی خدا را بالا می بردند ،

می گفتند : خدایا ؛ از ما بپذیر که تویی شنوا و دانا

 

در زمیــــــن خــانــــه ای ساختند

و طواف گاه جهانیــــــان کردند ،

و در آسمان خانه ای ساختند

و  طواف گاه آسمانیـــــان کردند ،

 آن را بیت المعمـــور نامیدند

و این را بیت الله ( کعبه ) نام نهادند ،

و آدمیان را روی بدان دادند !

 

مفسران نوشته اند :

اول خانه ای که در این جهان ساختند

خانه ی  کعبه  بود و آن را ابراهیم ساخت ،

بزرگ تــــر از خانـــــه امروزی بود

و حِجر اسماعیل و شادُروان

در داخــــل خــــانـــــــه بـــــــود ،

 

 

 

 دو در داشت ،

یکی از سمت خــــاور (شرق) ،

و دیگری از سوی باختـــــر (غـرب) ،

 

 

( نمایی از در فعلی کعبه ـ سمت شرق ـ در سمت غربی را مسدود کرده اند )

 

پس به روزگاران بادها وزید ،

و آفتـــــاب تابیـــــــد ،

و بــــــــاران باریــــــــد ،

 

(نمایی از داخــل کعـبه)

و سنگ ها از جای کنده شد ،

تا زمان قوم جرهـــم که آن را از نو بساختند !

و زمان قوم تبـــع آن را مرمت کردند ،

و پـــرده پـوشیـدنـــــد ،

تا زمان قریش که باز از نو ساختند ،

و  حجــر الاســـود  نصب کردند .

 

 

 

کعبـه کجـا بـرم چـه بـرم راه بـادیــه

کعبه است روی دلبر و میل است سوی دوست

دردم نه ز کعبــه بـود کز روی تــو بود

مستی نه ز بـاده بود کز بـوی تـــو بود

 

گویند عارفی قصد حـــــجّ کرد ،

فرزندش پرسید کجا می خواهی بروی ؟

گفت : به خــــانـــــه خـــدایــــم !

پسر به تصـــــوّر آن که

هرکس به خانه ی خدا می رود او را هم می بیند ! پرسید :

پــــدر ؛ چرا مــــــرا با خود نمی بری ؟

گفت مناسب تــــــو نیست !

پسر گریـــــــــه سر داد !

پــــدر را رقّت دست داد و او را با خود برد !

هنگام طواف پسر پرسید :

پس خـــــدای مــــا کجا است ؟

پــــدر گفت : خــــدا در آسمــان است !

پسر بیفتــــــاد و بمُــــــرد !

پدر وحشت زده فریاد برآورد : آه پسرم چه شد ؟

آه فرزند دلبندم کجا رفت ؟

از گوشه خانـــــه صـــــدائی شنید که می گفت :

تـــو به زیارت خانـــــه خــــدا  آمـــدی

و آن را درک کـــــــردی ،

او بـــــه دیـــــدن خود خـــــــدا آمده بود

و به سوی خـــــــــدا رفت !

 

 

حضور در انتخابات ریاست جمهوری

و خلق حماســــــه سیـــــاسی را

در اولویت کارهای فردایمان قرار دهیم 

 

  

میلاد مسعود و موفورالسرور

بـزرگ پرچمـدار نهضت عـاشــورا

حضرت اباالفضـل العبـاس علیه السلام مبارک

  

روز جانبـــاز بر همه جانبــازان عزیز و گرامی مبارک

 

سالگرد شهادت دانش آموز بسیجی  

شهیـد محمـد رضـا تـرابی

را گرامی میـداریــم

( تاریخ شهادت 1367/3/23)

زندگی نامه ( کلیک کنید)



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(430    )

  

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت چهـلـــم)

 

حَـرمِ اَمــن

  

 

( جزء اول صفحه 19 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ

 

126 ـ وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا

وَ ارْزُقْ  أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ

وَ الْیَوْمِ  الآخِرِ قَالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ 

 إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ

 

یاد بیاور وقتی که ابراهیم گفت : خداوندا ؛ این جا را شهری ساز امن و امان ، و روزی ده مردم آن را از میوه ها

آن کسانی که به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده اند ، گفت کافران را هم اندکی برخوردار کنم ،

پس از آن آنها را گرفتار آتش سازم ، که بد فرجام و بد عاقبتی است.

 

این درخواست خلیـــــل

هم از روی ظاهر بود ،

هم از روی باطن !

در ظاهر آن است که گفت :

خــدایــــا ؛  هرکه در این شهــر (مکه) باشد ،

وی را ایمن دار بر مال و جان خویش ،

و دشمن را بر او چیره مکن ،

در باطن گفت :

بـار خــدایـــا ؛  هرکه در این جا شود ،

او را از عـــذاب خود ایمن گردان ،

و به آتش دوری و جدائی مسوزان ،

خــداونــدهر دو دعای او را پذیرفت و فرمود :

این جــــا (مکه) را حَــــرَم اَمــــن قـــــرار دادم ،

و دست دشمنان و ستم کاران را از ایشان کوتاه کردم ،

و جانوران را از یک دگر ایمن کردم ،

تا گرگ و میش با هم آب خورند ،

و وحشی و اِنسی با هم مسالمت و الفت گیرند !

عارفی گفته :

شبی از شب ها در طواف کعبه بودم ،

فرا دلم آمد که از خداوند پرسم

خـدایــا ؛ فـرمـــودی :

هرکس داخل حرم من شود ایمن است ،

خـدایـــا ؛ از چه چیز در امان خواهد بود ؟

هاتفی نـــــدا داد :

او را از  آتش جهنــــم ایمـــــــن گردانیم ،

و دل او را هم از  آتش دوری ما  در امان خواهیم د اشت !

  

 

  

[ مکه که حرم امن خداست ، از آغاز تاکنون محل امن بوده ، حتی در زمان های جاهلیت نیز

اگر قاتل یا جنایتکاری به این حرم امن وارد می شده ، تا زمانی که در آن محل بوده

کسی حق دستگیری و مجازات او را نداشته و معمولاً صبر می کردند

تا آن شخص از محدوده حرم خارج شود سپس او را می گرفتند و مجازات می کردند ،

ولی جاهلیت قرن بیستم و حکام وهابی سعــودی در ســـال 1366  

مسلمانان موحد را که گناهی جز ابـــراز بیـــــــزاری از جنایتکاران و ستمگران نداشتند

  

  

به گلوله بستند ، و یا با چماق و شیشه و آهن به آن ها حمله ور شدند

و در حرم امن خدا بیش از 400 نفر از حاجیان و زائران بیت الله الحرام را در ماه حرام کشتند !

و بدین وسیله کفر و جاهلیت عصر جدید را به جهانیان اعلام نمودند !!! ]

  

ناگفته نماند که بنی امیه نیز قصد داشتند امام حسین علیه السلام را در مکه بکشند

که امام حسین علیه السلام  از نقشه شوم آن ها آگاه و برای  حفظ حرمت حرم امن خدا   

قبل از فرارسید موسم حـــــج ، مکّــه را بسوی عــــراق تــــرک نمودند !

  

 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

  



موضوع :


   نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (429)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی  ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

 

( قسمت سـی و نهــم )

 

آثــار دوســت

  

 

( جزء اول صفحه 19 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ

 

125 ـ وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا

وَ اتَّخِذُواْ  مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى

وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ  وَ إِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا

بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاکِفِینَ  وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ

هنگامی که این خانه را ثواب خانه مردمان و بازگشت گاه ایشان قرار دادیم ،

و گفتیم از مقام ابراهیم نماز بگیرید ، و با ابراهیم و اسماعیل قرار گذاشتیم

که خانهِ مرا برای طواف کنندگان و نشینندگان و معتکفان و نماز گزاران پاک و پاکیزه نگاه دارند .

 

... دل مردمان را خانه ی خود ساختیم ،

که بیگانه چون نگرد جز حجری نبیند !

که نابینا از خورشید جز گرمی نبیند !

ولی دوست وراء سنگ نگـــرد

و رقــــم تخصیـــص یابــــــد ،

دل بدهــــــد و جـــــان دربـــــــازد ،

آری هرکه آثار دوست دید ،

نه عجب اگر از خـــــــــود بِبُـــــــرید !

 

 

 

 

درویشی را دیدند بر سر بادیه

میان در بسته ، و عصا و کوزه آبی در دست !

چون والهـــــــان و بی دلان سرمست !

بی خود سر در بــــادیــــــه نهــــــاده ،

می خرامیـــد و با خـــــود تــــــرنــــــــم می کرد که :

 

خون صدیقــان بیـالـودند و زان ره ساختنـد

جز به جان رفتن در این ره یک قدم را راه نیست!

گفتند ای درویش از کجا بیامدی ؟

و چندی است که در راهی ؟

گفت :  هفت سال است که از وطن خود بیامدم ،

جـــوان بــــــودم در این راه پیـــــــــــر گشتم ،

و هنـــــــوز به مقصــــــد نرسیــــده ام ،

 

  

ای مسکین ؛ کمی تأمل کن !

در خانه ای که نسبت به او دارد

چون خواهی که به وی رسی ؟

چندت باید بـــار بــلا کشید ؟

و جرعه ی محنت باید نـــوش کرد ؟

و جـــان بر کــــف بــــایــــد نهــــــاد ؟

آن گه باشد که رسی

 و باشد که نرسی !

پس طمع داری که با این سرمایه ی کم

آسان آسان به حضرت ذوالجلال

و  مشهـــــد وصـــــــال  رسی ؟

هیهـــــــات ، هیهـــــــات !

نتوان گفتن حدیث خوبان آســان

آسان آسان حدیث ایشـان نتـوان

 

و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

پس برای تعجیــــــل در فـــــرج مبارکشان دعا کنیم 

 

صلـوات شعبــانیــــه ( کلیک کنید )  

منــاجـــات شعبـــــانیــــه ( کلیک کنید )



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *