سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1964855
  • بازدید امروز: 121
  • بازدید دیروز: 80
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[963]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (654 ) 

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


  ( قسمــت دوّم )


حقیقتِ توحـیــد


 

( جزء هفتــم صفحه 128 ـ آیه   1 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَ جَعَلَ  الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ

ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعْدِلُونَ

تفسیر لفظی :

به نام خداوند رحمتگر مهربان

ستایش خدایى را که آسمان ها و زمین را آفرید و تاریکی ها و روشنایى را پدید آورد

با این همه کسانى که کفر ورزیده‏ اند [غیر او را] با پروردگار خود برابر مى‏ کنند


 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

اَلحَمدُ لِلّهِ الَّـذِی خَـلَـقَ السَّمواتِ وَالاَرض...

 خــداونـــد در این آیت به ستایش نفس خویش ،

و ثنای ازلی آغاز و به سنـای صمـدی و علاء احـدیِ خویش خـتـــم کرد .

کِـــرا رسد؟ و کِــــرا سِزَد که وی را به پاکی بستــــاید؟

و به بزرگــــــــــــــــواری نام بَــــــرَد؟

جز خـدای آفریننده آسمان و زمین و آفریدگار روز و شب

که آسمان را چون سقفی زیبـــا پیراسته،

و زمین را چون مَهـدی دیبــــا آراسته،

روز را برای معـــــــاش ساختــــه ،

و شب را برای آرامش پرداختــــه است!

 

برخی گفته اند :

آسمان اشارت است به آسمان معرفت،

و آن دل های عارفان است،

و زمین اشارت است به زمین خدمت

و آن نفس های عابدان است،

و چنان که صورت آسمان به اختران نگاشته ،

و به ماه و آفتاب آراسته ،

و نظاره گاه زمینیان کرده ،

آسمان معـرفت را هم به آفتـــاب علم و ماه توحیـــد

و ستارگان خواطر آراسته ،

و آن را نظاره گاه آسمانیان کرده ،

هرگاه شیطان قصد استـــراق سمع کند،

ستارگان از آسمان عـزت او را سنگ باران کنند .

 

نوشته اند :

همچنان که در بسیط زمین هفت دریـــــا است ،

که در آن معاش و منافع خلق تأمین است،

در زمین خدمت عارفان نیز هفت دریا است ،

که راه سالکان است و آن عبارت است از :

سُکـر ِوجـد ، برقِ کشـف ، حـیـرتِ شهـود ،

نـــور قـــرب ، ولایــة وجـود ، بهــــــاء جـمــع ، حـقـیـقـت افـــراد .

که این هفت دریا بر سرِ کویِ توحـیــد نهــــاده ،

و تا سالکینِ راهِ حقیقت از این هفت دریا نگذرند به حقیقتِ توحـیــد نرسنــد.



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (653 ) 

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


  ( قسمــت اوّل )


زبـــانِ کشــف


 

 ( جزء هفتــم صفحه 128 ـ آیه   1 )

 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَ جَعَلَ  الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ


ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعْدِلُونَ


تفسیر لفظی :

به نام خداوند رحمتگر مهربان

ستایش خدایى را که آسمان ها و زمین را آفرید و تاریکی ها و روشنایى را پدید  آورد

با این همه کسانى که کفر ورزیده ‏اند [غیر او را] با پروردگار خود  برابر مى‏ کنند


تفسیر ادبی و عرفانی :

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

نام پادشاهی است که پشت گرمی به سپـاه و عدد ندارد ،  

نام عزیزی است که از خویش و بیگانه و عدد ، عـــزّت نیابد،

اسم اعظــم است که زمـان و مـدت او را محصور نکند،

نام خـداونـدی است پـاینـده ی بی امد ،

تـاونـده ی بی یار و مدد ،

در ذات احمــد است  و در صفات صمـــد ،

بی شریک و بی مشیر و بی ولد ،  

برتر از هـرچه خرد نشان داد ،

دورتر از هـرچه پنداشت بدان افتاد ،

پاک از هـر اساس که تفکر و بحث نهاد ،

تفکر و بحث به علم و عقل خود در ذات و صفات وی حـــرام

و تصدیقِ قبولِ منقول و تسلیم معانی در دین ، ما را تمــــام ،

این خود زبان علم است به اشارت شریعت ، 

که مزدور آن را مایه ، و بهشت جوانان را سرمایه . 

باز عارفان و خدا شناسان را زبانی دیگر است ، و رمزی دیگر ،

زبانشان زبان کشف ،  و رمزشان رمز محبت  به اشاره حقیقت .   

 زبان علم به روایت است و زبان کشف به عنایت ،

اهل روایت مزدور است و طالب حـور ،

و اهل عنـایت در بحـر عیــان غرقه ی نـور .


چشمی که تو را دید شد از درد معافی


جانی که تو را یافت شد از مرگ مسلّم

 

خـداونــدا ؛

اگر مزدور را بهشت حظّ است عارف را از دوست آرزوی یک لحظه است ،

اگر مزدور در بند سود و زیان است عارف سوخته به آتش بی دود است ،

اگر مزدور از بیم آتش دوزخ در گداز است عارف سرتاسر همه ناز است .



آن قدر ناز بُوَد ز عشق تو در سر من


تا بر غلطــم ، تـو عاشقی یا دلِ من


یا خیمه زند وصـــــال تو بر درِ من


یا در سرِ کارِ تو شود این سرِ من




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (652 ) 

ســوره 5 : مـــائـده ( مدنی ـ 120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106 )


  ( قسمــت بیست و هشتـــــم )


اداء رسـالــــت


 

( جزء هفتــم صفحه 127 ـ آیه   117 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ  رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَّا دُمْتُ فِیهِمْ

فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

تفسیر لفظی :

جز آن چه مرا بدان فرمان دادى [چیزى] به آنان نگفتم [گفته‏ ام] که خدا پروردگار من

و پروردگار خود را عبادت کنید و تا وقتى در میانشان بودم برآنان گواه بودم

پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چیز گواهى


 

تفسیر ادبی و عرفانی :


خـــداونـــــــــدا ؛


ما کمرِ امتثالِ فرمان بر میان داشتیم ، رقــــاب ما در ربقه ی طاعت بود ،

به حکمِ فرمان اداء رســــالــــت کردیم ، و چون صحنه ی حیــــات مـــا در نوشتی ،

و نوبت عمر ما به سر آمد ، و از عالَمِ فنــــا به عالَم بقــــا آوردی ،

بنده را از حال ایشان آگهی نبود ، تو خود دانی که ایشان چه کردند ، و چه گفتند ،

از اسرار و احوال ایشان خبر داری ،

 

اگر عذابشان کنی بندگان تــــو هستند ،

اگر ایشان را بیامرزی بیچارگان تــــو هستند ،

اگر خلعت رضـــا پوشی عاشقان کــــوی تــــو أند ،

اگر داغ هچــــر بر ایشان نهی مصیبت زدگان تــــو أند ،

اگر به فردوسشان فرود آوری نواختگان فضـــــــل تــــو أند ،

اگر به زندان هجرشان بار داری کشتـــگان تیــــغ قهــــر تــــو أند .

 

 

خـــداونـــــــــدا ؛

 

اگر عذابشان کنی سزاوار آننـــد ،

اگر بیـــامـــرزی تــــــــــو ســـــزاوار آنی ،

اگر بیامرزی تو خود زیان نداری که تو عزیزی

کفر کافران و توحید موحدان نسبت با جــــلال عـــزّ تــــو یکسان است ،

نه از کفــــر کافــــران تــــو را نقصـــــان ،

و نه از توحیــــــــد موحّدان تــــــــو را کمــــــــال است ،

ایشان آن کردند که از ایشان آمد ،

تــــــــو آن کن که از تـــــــــــــــو آیــــــــد !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (651 )  

ســوره 5 : مـــائـده ( مدنی ـ  120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106 )


  ( قسمــت بیست و هفتـــــم )


شرط نبـــوّت 

... و این ها جوان مردانی بودند که گرفتار آب و نان نبودند و عقبی را به دنیا برگزیدند !

روحشان شاد و راهشان مستدام

 

 ( جزء هفتــم صفحه 127 ـ آیه 116 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ  اتَّخِذُونِی وَ أُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ

قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی

وَ لاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ

 

تفسیر لفظی :

 

و [یاد کن] هنگامى را که خدا فرمود اى عیسى پسر مریم آیا تو به مردم گفتىمن و مادرم را

همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستید ؟ گفت منزهى تو ، مرا نزیبد که [در باره خویشتن]

چیزى را که حق من نیست بگویم ، اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى‏ دانستى ،

آنچه در نفس من است تو مى‏ دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏ دانم ،

چرا که تو خود داناى رازهاى نهانى



تفسیر ادبی و عرفانی :

از روی اشارت بر ذوق جوان مردان طریقت ، این سئوالِ تشریف  است نه خطاب تعنیف  (سرزنش) ، که مراد برائت ساحت عیسی است و پاکی وی از گفتار تثلیث که ترسایایان بر او بستند ، و عیسی ادبِ خطاب را نیکو نگاه داشت که در جواب ، به ثناء حق ابتدا کرد نه بر تزکیه ی خویش ، و گفت :

بار الهــــــــــا ؛

چون از سوی تو به رسالت مخصوصم ، شرط نبوّت عصمت باشد ، چگونه روا باشد چیزی بگویم که نه شرط رسالت باشد ؟ و اگر گفته ام خود دانسته ای ! و واثقم که تو می دانی که من نگفته ام .

 

...تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِینَفْسِکَ ...

این ردّ بر گروهی است در اثبات نفس باری تعالی ، چنان که مصطفی (ص) در اثبات نفس بر وفق این آیت فرمود : منزّه است خدای یگانه که به تعداد خلق او ، و شمار کلمات او ، و رضای نفس او ، به حمــــــــــــد او مشغولند ، با این تفاوت که نفس مخلوق نیازمند خور و خواب و گرفتــــار نان و آب است ، و دیروز نبوده و فردا هم نخواهد بود ، ولی نفس خالق که بی نیاز و ازلی و سرمدی و بودنی است ، بی کَی ! و بی چند ! و بی چون و بی چرا ! نه حال گَرد ، نه حال گیر ! نه نوصفت ، نه تغییر پذیر ! و هرگز نفسِ کرده به نفسِ کردگار نماند ! چه ؛ او مجبور و این جبّــــار (اجبار کننده) است ، او مقهور و این قهّـــــار است ! او نبود و پس بود ، این هرگز نبود که نبود !

 

شیخ انصاری گوید :


پرسند چه گوئی در مورد کسانی که می گویند : ما صفات خدا را بشناختیم ، و چونی را بینداختیم ؟ گفت : صواب آن است که بگویند : ما صفات خدا  را بشنیدیم و چونی را بینداختیم ، که این می باید شنید نه می باید شناخت ، مسموع است نه معقول !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 650 ) 

ســوره 5 : مـــائـده ( مدنی ـ 120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106 )


    ( قسمــت بیست و ششـــــم )


وصــال یـــار

 

 ( جزء هفتــم صفحه 126 ـ آیه 112 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ

قَالَ اتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ


تفسیر لفظی :

 

و [یاد کن] هنگامى را که حواریون گفتند اى عیسى پسر مریم آیا پروردگارت مى‏ تواند از آسمان

خوانى براى ما فرود آورد [عیسى] گفت اگر ایمان دارید ازخدا پروا دارید

 

گویند : چون عشق مجنون روی در خرابی نهاد ، پدر وی را گفت : تو را دشمنان بسیارند ، روزی چند غایب شو تا مگر مردم تو را فراموش کنند ! و عشق تو به لیلی لختی کمتر شود ! وی به توصیه ی پدر برفت ، روز سوم برگشت و گفت : ای پدر ؛ معذورم دار که عشق لیلی آرام و قرارم برده ، و همه ی راه ها به ما فرو گرفته ، راهی به اصلاح خود نمی برم ، هرچند و هر جا که روم ، جز به سر کوی لیلی آرام نمی گیرم !



بس که اندر عشق تــــو من گِردِ سر برگشته ام


بی تو ای چشم و چراغم چون چراغی گشته ام


بلکــــــه دیــرا دیــر و زودا زود و بی گاه و به گاه


بر ســر کـویــت ســلامی کـــرده و بگذشتــه ام

 

وقتی عیسی (ع) دعا کرد و (بنا به خواست حواریون) از خداوند مائده ( غذای آسمانی ) خواست ، خداوند دعای وی را اجابت فرمود و مائده  فرستاد و فرمود : ما نعمت خود را به خورندگان دادیم ، اما ما را دوستانی است که در گرسنگی صبر و بردباری دارند ، و از ما جـــــز مـــــــــا  نخواهند ، و جز به یـــــــاد مــــــــــا نیاسایند ، از مهـــــــر مـــــــــا با خود نپردازند ، و از عشق مـــــــــا با دیگری ننگرند . و این دوستــــــــان ، امت پیامبـر آخــرالــزّمــان باشنــــد.


با تو در فقـر و غـریبی ما چه کـردیـم ازکــرم


تو همان کن ای کریم از خُلق خود با خَلق ما



خواست هرکس برحسب حال او ، و مراد هرکس به اندازه همت او است ، و فـرق بسیار است میان یاران عـیسی  و یاران محـمــد(ص) ،

یاران عـیسی چون گرسنه شدنـد از او خوراکی خواستند ، ولی یاران مصـطـفـی(ص) که چند بار گـرفـتــار گـرسنگی شدند ، برخود همی پیچیدند و صبـــــر کردند و خاطر او را اندوهگـیــن نساختند و رنج خود را بر ناراحتی او برتری دادند!

آن را که وصــال یــار دلبــر باید

از خویشتنش فراق یکسر باید



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *