نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 715 )                                                   


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی ـ 205 آیه دارد ـ جزء هشتم ـ صفحه 151 )


( قسمــت دوازدهـم )


بدایت و نهایت هر کار



مرقد امام علی علیه السلام در مزار شریف افغانستان


 مزار شریف در افغانستان

( جزء هشتــم صفحه 153 آیه 29 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ

وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ


تفسیـــر لفظـــی :

 

بگو : پروردگارم امر به عدالت کرده است ، و روى خویش را در هر مسجد ( و به هنگام عبادت) به سوى او کنید ، و او را بخوانید ، و دین (خود) را براى او خالص کنید ، (و بدانید) همان گونه که در آغاز شما را آفرید ، (بار دیگر در رستاخیز) باز مى گردید.


تفسیر ادبی و عرفانی : [بخش دوم]

 

... وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ ...

 

عارفی بزرگوار گفته :

دل خود را پاک دارید تا حق را بشناسید ،

خــــوی خود را فرا وی کنید تا گستـــــاخ شوید !

همـــه چیـــــــز را از لطـــف او بینیــــد تا مِهــــر او برنهید ،

بر مرکب خدمت نشینید تا به منزل حرمت رسید ،

بر حرمت بیفزائیــــــد تا به صحبت رسید ،

همت عالی دارید تا با وی بمانید .

 

خـداونـد محمد مصطفی(ص) را دو کــــــرامت  داد

که به هیچ یک از فـرزنـدان آدم نداد!

یکی آنکه بزرگ همت بود

و دیگـر آنکه متـــواضـــــــع بود،

چنانکه هرگز دست طمع به چیزی دراز نکـرد و نخواست

 

و چون با خـــــــود نگریستی ؛

خود را از همه ضعـیفـان ضعـیف تـــر دانستی ،

و چون به حــق نگریستی ؛

دو جهــان در چشم وی نیامدی !

 

چنان که ابتدا آفرینش شما را به دانش و خواست تقدیر کرد ؛

در آخر هم شما چنان شوید که اول خواست .

که گفته اند :

آغاز هر آدمی مانند انجام او ،

و انجـــام او مانند آغاز اوست ،

چه ؛ آن که نهایت هر کار به بدایت آن کار است ،

و راه به حق ، حلقه ای است که از او درآیند و به او باز روند .

 

چون آخر کار به اول کار باز ماند ،

بدین معنی است که اول همه لـــــــذّت است ،

و راحت و زندگانی با رَوح و شادی !

تا مرد پای در دام نهـــــد و طوقش در گردن آید !

آن گاه به هر راحتی که دیده محنتی بیند !

و با هر فرازی نشیبی بُوَد ،

که گفته اند :

میان بنده و حق ، هـــــــــزار مقــــام است ،

از روشنی و تاریکی ،

نه همه نور است ، نه همه ظلمت ،

که با هر نــــــــوری ظلمــــت ،

 و با هر فرازی نشیبی است ،

یعنی یکی رَوح است و آسایش زندگانی ،

و یکی رنـــــــج و نامــــــرادی و ناکامی !

یک تجلّــــــی است و یکی استتــار !

یکی جمـــــــــع است و یکی تفـــرقــــــــــه !

اگر نه آن رَوح و راحت ، در بدایت ارادت در پیش بودی ،

بنده را با آن بلاها و رنج ها طاقت نماندی ،

چه ؛ پیوسته با آن می نگرد و دلش با آن می گراید ،

و به شاهد آن ، این بار محنت می کَشد ،

تا آخر که او را برگذرانند و مدت تمــــام شود !

(قابل توجه آقای راستگو ؛ از این بی رنگی خوشتان می آید ؟ ) 

 


این دیده ی من همه جمـــالت خواهـــد


طبـــع دل مــن بـوی وصـــالت خواهـــد


بخشای بر آن کسی که اندر شب و روز


در خواب و خیـــال ، روی ماهت خواهــد



موضوع :