نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (675)  


ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )  

 

  ( قسمــت بیست و ســـوّم )


راه تسلیـــم

 

 ( جزء هفتــم صفحه 135 آیه 68 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ

وَ إِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ


تفسیر لفظی :

و چون ببینى کسانى [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو مى‏ روند از ایشان روى برتاب

تا در سخنى غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشى انداخت

پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند :

با دشمنان و هوا پرستان معاشرت نکنید و با آن ها که در سخن خداوند و در قرآن مجادله کنند منشینید ، زیرا این کسان در آیات الهی خوض(1) می کنند !


باید دانست که اصل دین داری و مایه ی مسلمانی دو حرف است :

حق را پذیرفتن و از باطل دوری کردن ، و آیه ی ( اُمِرنا لِنُسلِمَ ) و آیه ی ( وَ اِذا رَأیتَ ) اشاره به این دو حرف است .


پس با اهل هوی و بدعت منشینید و سخن خائضان و مجادلانِ در قرآن را مشنوید ، که شنیدنِ سخنِ اینان دل را تاریک کند ، و نشستن با ایشان روی توحید و خداشناسی را گردآلود نماید !


و زنهار که به هوای نفس و به دلخواه خویش در آیات و صفات حقّ تصرف کنید !

و از خوض بپرهیزید که این درختی است که  

بیخ آن بدعت

و ساق آن ضلالت 

و شاخ آن لعنت

و برگ آن عقوبت

و شکوفه آن ندامت

و میوه آن حسرت است ! .


هرکس در آیات خدا خوض کند پیغمبر دشمن اوست و خداوند در آن داوری کند ، و در نتیجه امروز از مسلمانان دور و لعنت بر سر ، و فردا نابینا و منزل او سَقَر (2) است ،

و هرکس دین دار است و اسلام را نزد او مقدار است و او را با خداوند سر و کار است ، با مبدعان (3) و خوض کنان ننشیند که گر نشیند چون آنان باشد ، چه ایشان کتاب و سنت خدا را واپس داشتند تا در گمراهی افتادند،

تمسک به کتاب و سنت خدا و عترت رسول الله (ص) راه تسلیم است ، که فرمود :

گردن نهید به راه خدا ، و ما گردن نهادیم و نادَریافته پذیرفتیم ،

از صفات خدا آن چه نـــام ها است دانیم و آن چه معـــانی است ندانیم ، ظاهر یافتیم ، آن چه ظاهر است شناسیم ، آن چه باطن است نشناسیم ،

 ایمان ما از راه سمع است نه به عقل ، به قبول و تسلیم است نه به تصرف و تأویل ،


خدای ما الله (جلّ جلاله) ، کتاب ما قرآن ، پیغمبر ما مصطفی (ص) ، و امام ما مرتضی (ع) است تا مهدی (علیهم السلام) .

نادَریافته پذیرفته ، و گوش فرا داشته و تهمت بر خِرَد نهاده ، نه علم از کیفیت آن آگاه ، و نه عقل را با آن راه ، نه تفکر در صفات ، نه شروع در تأویل ، نه بر صاحب شرع ردّ ، نه بر تنزیل عیب و نه بر تقلید ایراد ،

راه تشبیه و راه تعطیل راه کفـــــــــر است ،

خدائی است یگانه ، که جز او خدائی نیست

و هیچ چیــــــــز و هیـــــــــچ کس چون وی نیست .


ای آن که شدم در غم عشق تو گرفتار

               

دیوانه بی نام و نشان گشته به بازار


نزد همه گردیده ذلیل و عبث و خوار 

                

از شدت شرمندگی ام روی به دیوار


اشکم بُوَد از هر مژه چون سیل روانه


ای آن که دلم در گرو مهر تو خانه   

                 

کو می دهدم رنج و اَلَم روز و شبانه


از درد فراقت شده ام خانه به خانه  

                

مُردَم نرسیدم به وصــال تو یگانه


خواهد بسرآید شب هجران تو یا نه؟


----------------------------------------------------------------

(1)              خوض : در امری اندیشیدن ، بحث کردن

(2)              سَقَر : دوزخ

(3)              مبدع : کسی که چیز تازه ای را بیاورد

 

در غم هجر رخ ماه تــــو در سوز و گدازیم

 

تا به کی زین غم جانــکاه بسوزیم و بسازیم

 

شب هجـــران تـــو آخر نشود رخ ننمــایی ؟

 

در همه دهر تــو در نــازی و مــا گرد نیــازیم

 

به اشـــارت اگرم وعده دیـــــدار دهد یـــــار  

 

تا پس از مرگ به وجد آمده در ساز و نیازیم

 

                                  دیوان امام خمینی (رحمة الله علیه)، ص 166



موضوع :