نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 641 )   

ســوره 5 : مـــائـده ( مدنی ـ 120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)


 ( قسمــت هفــدهـــم )


مَرکـبِ مِهـــــر


 

 

( جزء ششــم صفحه 120 ـ آیات 72   و 76 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

72 ـ لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللّهَ

رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ

 

تفسیر لفظی :

کسانى که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است قطعا کافر شده‏ اند وحال آنکه مسیح مى‏ گفت:

اى فرزندان اسرائیل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید که هر کس به خدا شرک آورد

قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و براى ستمکاران یاورانى نیست

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

آنان که دیده ی تمیز (تشخیص) نداشتند و میان ربوبیّت و عبودیّت فرق نگذاشتند ، و لاهوت (1) را به ناسوت (2) فرود آوردند ، و جلال قِدَم (3) را با ضعف عَدَم برابر دانستند ، و این معنا ندانستند که عیسی نا بوده ی دِیروز ، بیچاره ی امروز ، نا یافته ی فردا ، جوان دِیروز ، کُهل (4) امروز و پیــــر فردا و مرده ی پس فردا ! چگونه با خدای بی همتــــا و معبود یکتـــــا برابر باشد ؟

هرگز بنده کَی مانَد به کردگار ؟ و آفریده بــــه آفریدگار ؟ عیسی نبوده و پس بوده ، محتاج طعامی و شرابی و خوابی و قضاء حاجتی گشته ، با این عیب و عار چگونه توان گفت که او خـــــــدا گشته ؟

----------------------------------------------

1 ـ لاهوت : خدائی

2 ـ ناسوت : از ناس گرفته شده ، مادی

3 ـ قِــدَم : قدیمی ، دارای سابقه ، ضد حدوث (ایجاد شده)

4 ـ کُهل : مردی که سنش بین سی تا پنجاه باشد


76 ـ قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا وَاللّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

بگو آیا غیر از خدا چیزى را که اختیار زیان و سود شما را ندارد مى‏ پرستید

و حال آنکه خداوند شنواى داناست

آیا کسی را می پرستید که نه در دست او دفـــع ضـــرر  و نه در توان او جلب منفعت ؟

نه کسی را سود تواند نه از کسی گـــزنــــد باز دارد ؟ این چنین کس خدائی را چون شاید ؟

خدا او است که خالق همه او است ، سود و زیان ، بند و گشاد ، نیک و بد ، امر و نهی ،

همه در توان او است ، و نافذ در همه ی آن ها مشیّت او است ، روان بر همه امر او است ،

بودِ همه به اراده و علم او است .

خوشا به حال کسی که از درِ توحید و تصدیق درآید ،

که وی را از سه شربت یکی دهند :

یا شربتی دهند که دل به معرفت زنده شود ،

یا زهری دهند که نفس اَمّاره به آن کشته شود ،

یا شرابی دهند که جان از وجود مست و سرگشته شود ،

پس تو هم خدمت صافی دار تا بهره بری ،

و حرمت ساقی دار تا بر مَرکبِ مِهـــــر نشینی تا به حضـــــــــور رسی !



موضوع :