نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 919 )                                                                          

ســوره 43 : ابراهیــم ( مـکّــی ـ 52 آیه دارد ـ جزء سیـزدهم ـ صفحه 255)


  ( قسمــت نهـــم )


گرفتـار عیــان



 

جزء سیزد هــم صفحــه 258 ( آیه 23 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم  

وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی  مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ

خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ  تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ

 تفسیـــر لفظـــی :

 

و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند به بهشت هایى درآورده مى‏ شوند

که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است که به اذن پروردگارشان درآنجا جاودانه به سر مى ‏برند

و درودشان در آنجا سلام است

 

 تفسیر ادبی و عرفانی :

مؤمنان و دوستان را فردا به بهشت آرند ،

در آن سرایِ پیروزی و نعیمِ باقی و مُلک جاودانی ،

از ظاهر لفظ اُدخِل ، فهمیده میشود که ؛

از روز ازل این حکم رانده شده ؛

که مؤمنان را به بهشت آورند ،

نه آن که حکمی نـــــــو است ،

کرده ی ازلی است که آشکار می کند ،

یعنی که ؛ نه امروزشان می نوازد ،

که در ازل آنــــــان را نواختــــــه ،

و این کار را پرداختــــــه است .

عابـــــــد همه نظاره ی ابـــد کند ،

بیم وی از آن باشد که فردا با من چه کنند ،

عارف همه نظاره ی ازل کند ،

سوزَش همه آن باشد که در ازل با من چه کرده اند ،


 

او که در ابــــد نگرد ، همه رکوع و سجود نگرد ،

همه وجــــــــد و وجـــــــــود بیند !

از دیـــــــدار خود غایب بود ،

نه خـــــود را بینـــــــد نه از خــــــــود ،

بلکه همه حق را بیند و حق را داند ،

آن کس که به ابــــــــد نگرد ،

هرچه به او دهند بپذیرد و به آن قانع شود ،

ولی آن کس که به ازل نگرد ،

نه چیـــزی قبـــول کنـــد ،

و نه به چیــــــــزی قانــــــــع گردد !

اگر هرچه در دو عالَم است ،

خلعتی باشد که او را بیارایند ،

هر لحظه ای که بگذرد ، برهنـــــــه تــــر باشد ،

و اگر همه ی عالم مائــــــــده ای سازند ،

و پیش دل وی نهنـــــــــد ،

او را از آن مائده چاشنی نیایـــــــد !

 

 

 

در مورد عارفی بزرگ گفتــــه اند :

اگر دو جهان را لقمه می ساختند ، و در حوصله ی پر درد او می ریختند ،

هرگز او را سیری نمی دیدند ! و او فریاد همی داشت که ؛

من گرفتـــــار عیـــانـــــم ! به خبـــــــر ، قناعت چون کنم ! ؟

من که نقد را جویایم ، به امیــــــد ،کفایت چون کنم ! ؟


بی تـــــو ای آرام جانم زندگانی چون کنم ؟


چون نباشی در کنارم شادمانی چون کنم ؟

 



موضوع :